کاوش

***جستجو های من***

کاوش

***جستجو های من***

جک های باحال

جک های باحال

یارو

تو توالت بوده بچه اش زنگ می زنه میگه بابا کجایی؟ میگه: یه جایی. بچه اش
می گه:بابا مامان گفت امروز ناهار نداریم. هر جا هستی همونجا یه چیزی بخور.

یه ترکه گازه نوشابرو می گیره تا تهران می یاد


یه ترکه به زنش می گه هر وقت میرم توالت تا در رو می بندم برق خاموش میشه
زنش میگه خاک بر سرت باز به جای توالت رفتی سر یخچال

زن دو قلو حامله بوده بعد از نه ماه می بینن بچه ها به دنیا نیومدن
میرن سونوگرافی می بینن پسر ناف دختر رو گرفته می گه بی قیرتم اگه بزارم لخت بری بیرون

یه کی مینداره دنباله یه دختر ازش جلو میزنه

به ترکه میگن: تا حالا چین رفتی؟ میگه: بله میگن: اسم یکی از خیابوناشو بگو میگه:خیابون شهید بروسلی

به ترکه میگن :شما تهرانی هستید میگه:چشهاتون قشنگ میبینه

ترکهاراهپیمایی کردن شعارشون این بودکه وای به روزی که بفهمیم چی شد

یه روزیه ترکه میمیره 62فرشته مییان برای سوال وجواب دوتامی پرسیدن
شصتاحالیش می کردن

یه روز به ترکه میگن از چه رنگی خوشت میاد میگه از بیرنگ

ترکه رو میفرستن دنبال نخود سیاه پیداش میکنه

یه یک خارپشته کنار کیوی وا میسته بهش میگن این کیه میگه داداش کوچیکمه سربازی بوده

یک روز یک پرتقال خودش زخمی میکنه میگن چکار میکنی
میگه می خوام پرتقال خونی بشم

یک خروس بازنش دعوا میکنه زنشم از حرص دلش میره وسط خیابون و میگه وااای گربه بیا من را بخور

یه روز ترکه میخواسته بره شکار خرگوش
صدای هویج در میاره .

یه روز یه راننده ترک رادیو را روشن میکنه بعد رادیو اعلام میکنه راننده عزیز
مسیر آزادی به امام حسین بسته میباشد راننده میگه میدونم چرا دیگه قسم میخوری


ترکه میخواد هواپیما رو بدزده میره تو کابین خلبان تفنگشو رو شقیقه خلبان میزاره میگه یا از راهی که من میگم میری یا اینکه بنگ؟

به ترکه میگن خسته نباشی میگه اگه باشم چه غلطی میکن


جیگرم ، نفسم ، عشقم ، نازم ، زندگیم ، خوشگلم ، ماهم ، فدات بشم ،
بمیرم برات اللهی ، خب دیگه بهتره از جلوی آینه برم کنار


یه روز یه اصفهانی اکس میخوره تا خونه دربست میگیره.

یه روز به یه ترکه میگن چرا میخوای بری سربازی میگه فقط به خاطر مرخصیهاش.

و
تا برادره آخره شر بودن و پدر محل رو درآورده بودن، دیگه هروقت هرجا یک
خراب کاریی میشده، ملت میدونستن زیر سر این دوتاست. خلاصه آخر بابا ننشون
شاکی میشن، میرن پیش کشیشِ محل، میگن:‌ تورو خدا یکم این بچه‌های مارو
نصیحت کنید،‌ پدر مارو درآوردن. کشیشه میگه: ‌باشه، ولی من زورم به جفتِ
اینا نمیده، باید یکی یکی بیاریدشون. خلاصه اول داداش کوچیکه رو میارن،
کشیشه ازش میپرسه: پسرم، ‌می‌دونی خدا کجاست؟ پسره جوابشو نمی‌ده، همین
جور در و دیوار ر و نگاه می‌کنه. باز یارو می‌پرسه: پسرجان، می‌دونی خدا
کجاست؟ دوباره پسره به روش نمیاره. خلاصه دو سه بار کشیشه همینو می‌پرسه و
پسره هم بروش نمیاره، آخر کشیشه شاکی میشه، داد میزنه: بهت گفتم خدا
کجاست؟! پسره می‌زنه زیر گریه و در میره تو اتاقش، در رو هم پشتش می‌بنده.
داداش بزرگه ازش می‌پرسه: چی شده؟ پسره میگه: بدبخت شدیم! خدا گم شده، همه
فکر می‌کنن ما برش داشتیم

ترکه
عینک دودی میزنه میره از خونه بیرون بعد پسرشو میبینه میزنه تو گوشش .
پسره میگه بابا چرا میزنی ؟ میگه تو این وقت شب بیرون چی کار میکنی ؟ پسره
میگه بابا شب نیست عینکتو بردار . ترکه عینکشو بر میداره دوباره میزنه زیر
گوش پسره . پسرش میپرسه بابا واسه چی میزنی ؟ میگه تو از دیشب تا حالا
اینجا چه کار میکردی؟


ترکه می ره لامپ مهتابی بخره، داخل مغازه می شه ولی چون نمی دونست چی بگه، می گه: ببخشین حاج آقا، لطفا ? متر لامپ بدین !!!

به یه معتاده میگن اون دویست تومنی رو از زمین وردار معتاده برمیگرده میگه : مگه من وژنه بردارم؟


دوست ترکه بهش میگه سی دی که بهم دادی خش داره؟ میگه: آخه آهنگای قشنگ اش رو علامت زدم

نکات مهم در مورد مسواک

هداشت دهان و دندان
نویسنده: مهران

نکات مهم در مورد مسواک
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1- هرگز از مسواک مشترک استفاده نکنید.
2- پس از مسواک کردن مسـواک را کـاملا شـسته و بـگذارید خـشک شود. سـپس آن را بصورت عمودی نگهداری کنید.
3- سر مسواک را داخل هیـچ پوشـشی قرار ندهید چـون محیـط مـرطوب داخـل محفظه در بسته موجب رشد بیشتر باکتریها میگردد.
4- مسـواک را هر 3 الی 4 مـاه یـکبـار تـعوض کنید. همچنین اگر
مشاهده کردید که موهای مسواک فرسوده و از هم باز شده اند
نیز اقدام به تعویض آن کنید.
5- مدت مسواک زدن حداقل باید 2 الی 3 دقیقه بطول بیانجامد.

6- تنها از خمیر دندان به اندازه یک نخود استفاده کنید نه بیشتر.

نحوه صحیح نخ کشیدن دندانها
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

بـه مســواک زدن تنها بسنده نکنید زیرا که تنها با استفاده از نخ دندان پلاک هـای مـیـان دندانها و خط لثه شما کاملا برطرف میگردند:

1- نیم متر نخ دندان را دور انگشت اشاره بپیچید.

2- نـخ دنـدان را محکم و کشیده بین انگشت اشاره و شست هر
دو دسـت بـگیرید بـطوری کـه میان انگشتان دو دست 2.5 الـی 5
سانتیمتر فاصله باشد.

3- از انـگشـت اشاره برای هدایـت نخ دنـدان مـیـان نـقـاط تـمـاس
دندانهای پـایـین و از انـگشت شســت برای هدایت نخ دندان برای
دندانهای بالا خود استفاده کنید.
4- بـه مـلایمت نخ دندان را میان دندانها به حرک زیـگ زاگ حـرکت
دهید.


5- زمانی که به خط لثه رسیدید نخ را انحنا داده و مابین دندان
و لثه را تمیز کنید.

6- تنها از حرکت لغزشی و آرام و بالا به پایین استفاده کنـیـد. اگـر نـخ دنـدان کشیدن با دستان برایتان دشوار است، می توانید از نگهدارنده های نخ دندان استفاده کنید.
7- ممکن است چند روز آغازین نخ کشیدن دندانها منـجر بـه خـونریـزی لثه ها گردند اما مایوس نشوید زیرا معمولا پس از چند روز خونریزی قطع خواهد شد.

نکات مهم در باره بهداشت دهان و دندان، سفید کننده ها و تبخال...


آداب و روش ارسال ایمیل کارآمد

آداب و روش ارسال ایمیل کارآمد


طی ده سال گذشته، ایمیل به یکی از حیاتی ترین ابزارهای ارتباطی در محل کار تبدیل شده است. سرعت، قابلیت دسترسی و سودمندی این ابزار ارتباطی، باعث شده که مورد استفاده میلیون ها نفر در سراسر جهان قرار گیرد.
متاسفانه، با اینکه یکی از بهترین ابزارهای ارتباطی است، اگر نادرست مورد استفاده قرار گیرد، باعث اتلاف وقت نیز خواهد شد.
در این مقاله می خواهیم به شما کمک کنیم تا راه و روش ایمیل زدن به روشی کارآمد را یاد بگیرید، و بتوانید قابلیت های آن را تا حد ممکن بالا ببرید.
عنوانی مناسب و مشخص انتخاب کنید
هرگز هیچ ایمیلی را بدون عنوان ارسال نکنید. یک عنوان واضح و ماهرانه باعث میشود گیرنده به سرعت تشخیص دهد که ایمیل مربوطه با کار آنها در ارتباط است یا خیر. این مسئله به آنها کمک می کند تا بدون خواندن کل پیام موجود در ایمیل، از روی عنوان بتوانند برنامه ها و وظایف روزانه ی خود را اولویت بندی کنند.
عنوان ایمیل باید خاص باشد و بتواند موضوع ایمیل را به طور خلاصه بیان کند. برای مثال، ایمیلی که برای استخدام تعدادی کارگر برای کار در مؤسسه خیریه محلی زده میشود باید عنوانی این چنینی داشته باشد:

"موسسه خیریه: داوطلبان علاقه مند جواب دهند"

نه چیزی مثل

"به تعدادی داوطلب نیازمندیم"
اگر به پیامی با عنوانی ناواضح و نامشخص پاسخ می دهید، توضیح خود را نیز در آخر عنوان اضافه کنید. این مسئله باعث می شود که گیرنده ایمیل را به عنوان پاسخی به ایمیل خود بشناسد، و موضوع را برای گیرنده های دیگر که ممکن است به لیست گیرنده های ایمیل اضافه شوند حل خواهد کرد. عادت کنید تا به همه ی کسانی که ایمیل های بدون عنوان به شما م فرستند، پاسخی داده و این نکته را به آنها گوشزد کنید که برای دفعات بعدی برای ایمیل های خود عنوانی بگنجانند.

نکات اصلی:
• عنوانی برای ایمیل خود انتخاب کنید، که موضوع پیغام را به طور خلاصه بیان کند.
• دیگران را ترغیب کنید تا آنها نیز عنوان هایی مناسب برای ایمیل های خود انتخاب کنند تا در آینده از اتلاف وقت هر دو طرف شما جلوگیری شود.

از ارسال بی رویه ی ایمیل به افراد زیاد خودداری کنید
برخی افراد دوست دارند تا از همه ی پیشرفت ها باخبر باشند. متاسفانه، این مسئله به آنها این بهانه را می دهد که هرچه را که به دست یا مغزشان می رسد به سایرین بفرستند.
سعی کنید خود همه چیز را نخوانید و مسئولیت بررسی اطلاعات جدید را به سایرین واگذار کنید. در مواردی که ایمیلی که قصد دارید آن را به همه ارسال کنید، مربوط به کارتان باشد، در انتخاب عنوانی استاندارد و مناسب بسیار دقت کنید.
نکات اصلی:
• از ارسال بیش از حد یک ایمیل به افراد مختلف اجتناب کنید.
• عنوانی درخور و مناسب برای اینگونه ایمیل ها درنظر بگیرید.

پیامها را به دسته های معین و متعارف تقسیم کنید
بسیاری از ما ایمیل هایی مرتب و روتین دریافت می کنیم، که به کار ما و یا به علایق ما مربوط است، اما آنقدر مهم نیستند که فوراً به آنها رسیدگی کنیم. این ایمیل ها معمولاً حاوی اخبار یا اطلاعاتی است که دوست دارید از آنها باخبر باشیم اما نمیخواهیم درون صندوق پستی ( Inbox) را پر کند.
آن افرادی که تعداد زیادی از این پیامها دریافت میکنند، می توانند فیلترهایی بسازند که این ایمیل را برحسب ویژگی هایشان به طور اتوماتیک دسته بندی کند. اکثر برنامه های ایمیل به کاربران این امکان را می دهد تا بتوانند از میان این دسته ها جستجو کنند و پیام مورد نظر خود را پیدا کنند.
برای استفاده ی بهینه از زمان و مکان، بهتر است که فیلترهایی طرح ریزی کنید که با جستجوی کلمات اصلی در موضوع و عنوان این ایمیل ها، ایمیل مربوطه یافت شود.

نکات اصلی:
• فیلتر کردن به شما امکان می دهد تا صندوق پستی خود را از هرج و مرج و بینظمی نجات دهید.
مرتباً ایمیل خود را چک کنید
برخی افراد برای متمرکز شدن نیاز به زمان دارند یا اینکه در انجام کارهایشان کارآمد نخواهند بود. اگر هر 20 ثانیه یکبار بخواهید ایمیلتان را چک کنید، خواهید دید که همه روز خود را به این کار اختصاص داده اید و وقتتان به کلی هدر شده است.
برای بررسی ایمیل خود و چک کردن پیغام های جدید، باید فواصل مشخص تنظیم کنید. وقتی برای چک کردن آنها وقت می گذارید، سعی کنید تا آنجا که می توانید همان موقع به آنها پاسخ دهید.
اگر پاسخ گویی به پیامها را به تعویق بیندازید، بسیاری از این پیامها به طور کلی به فراموشی سپرده می شوند و وقت برای پاسخ گویی به همه ی آنها نخواهید داشت. پس نگذارید ایمیل های جدید آنقدر روی هم تلنبار شوند تا یکسری از آنها به کلی مدفون شوند. از اینها گذشته، این دنیا، دنیای سرعت است، پس نباید وقت را هدر دهید.
نکات اصلی:
• با چک کردن مرتب ایمیل ها، از درهم و برهم شدن آنها جلوگیری کنید.
• تا آنجا که می توانید زودتر به ایمیل های دریافتی پاسخ دهید.

برای پیامهای رسمی از بولِت (Bullet) استفاده کنید
برای نوشتن پیام به همکاران اداری خود، بهتر است تا مطالب را به صورت نکات مجزا درآورده و آنها را به صورت نکات بولِت دار بنویسید. با اینکار خواننده سریعتر می تواند ایمیل را خوانده و پی به مطالب آن ببرد. اگر ایمیل بین همکاران داخلی نوشته میشود که به خوبی یکدیگر را می شناسند، نیازی به نوشتن ایمیل ها به این حالت رسمی خارجی نیست.
ایمیل های خارجی به مشتریان و ارباب رجوع ها باید مثل نامه ها و فکس های رسمی به مشتریان تلقی شود. پس اینگونه ایمیل ها را طوری بنویسید گویی که قصد چاپ کردن آن را دارید، مگر اینکه با آن مشتری رابطه ای دوستانه و صمیمی داشته باشید.
نکات اصلی:
• ایمیل به همکاران را به صورت نکات بولِت دار بنویسید.
• ایمیل های خارجی را به صورت فرم نامه ها و فکس های رسمی و حرفه ای بنویسید.

از همه ی نشانه ها و ابزارهای لازم در نوشتن ایمیل استفاده کنید
وقتی ایمیلی می نویسید که نیاز به توجه فوری دارد، می توانید از نشانه هایی استفاده کنید که این پیام را به گیرنده برساند، این نشانه ها فقط به همین جهت طراحی شده اند.
با استفاده از این نشانه ها و علائم قادر خواهید بود که توجه گیرنده را به خوبی جلب کنید و به هدف خود برسید.
همچنین می توانید این موضوع را به صورت کوتاه در عنوان ایمیل ذکر کنید، تا باز توانسته باشید توجه گیرنده را به طریقی به پیام خود جلب کنید.

نکات اصلی:
• برای نوشتن ایمیل های خود، در صورت لزون از نشانه ها و علائم نوشتاری استفاده کنید.

الصاقات (Attachments) حجیم را از هم جدا کنید
آیا تا به حال به فایلی برخورد داشته اید که الصاق کردن آن به ایمیل دشوار بوده باشد؟ برای سهولت کار می توانید این فایل ها را کم حجم تر کنید تا بارکردن آن در ایمیل وقت کمتری ببرد. حتماً در متن پیام درمورد این الصاقات برای گیرنده توضیح دهید. با ارائه ی اطلاعات کافی درمورد آنها به گیرنده این امکان را می دهید تا تشخیص دهد فایل مورد نظر ارزش باز کردن را دارد یا خیر.
همچنین برای پایین آوردن سایز فایل های حجیم، می توانید آنها را zip یا فشرده کنید تا برای بارکردن آنها وقتتان هدر نرود. اما به گیرنده یادآور شوید تا آنها را unzip کند.

نکات اصلی:
• برای ارسال فایل های حجیم بسیار محتاط باشید.
• محتوای فایل های ارسالی را برای گیرنده توضیح دهید.

ایمیل هایی کارآمد و موثر
این روزها ایمیل زدن یکی از پرطرفدارترین و رایج ترین ابزار برقراری ارتباط گردیده است. اگر به درستی انجام شود، می تواند هم در وقت و هم در پول شما صرفه جویی کند. اما اگر نادرست استفاده شود، بر هزینه های شما اضافه هم می کند. پس با به کار گیری نکاتی که دراین مقاله آورده شد، راه و روش ایمیل زدن به طریق صحیح را یاد گرفته و تمرین کنید تا کارکردتان در محل کار افزایش یابد .

مقاله دوم در توحید خدا و اخلاص به درگاه الهى عز سلطان

مقاله دوم در توحید خدا و اخلاص به درگاه الهى عز سلطانه
کلمه 1 - قال امیرالمؤ منین علیه السلام :
من وحدالله سبحانه لم یشبهه بالخلق
ترجمه :
آنکه خدا را بوحدانیت و یگانگى شناخت او را در هیچ وصف به خلق مشابه نداند.
شرح :
یعنى موحد واقعى به کلى خدا را از اوصاف خلق منزه و مبرا داند و او را بى مثل و مانند شناسد لیس کمثله شیئى زیرا آنچه داراى صفات خلق است مانند خلق محتاج است و خدا غنى مطلق است خلق ذات و صفاتشان همه دست خوش فنا و زوال و حاجت و نقص است و خدا ذاتى است ازلى و ابدى و غنى در ذات و هیئات ذات و نعوت و صفات است و صفاتش همه عین ذات مقدسه است به خلاف خلق که در وجود محتاج و در صفات و کمالات نیازمند بغیرند.
کلمه 2 - قال امیرالمؤ منین علیه السلام :
التوحید حیاة النفس
ترجمه :
یعنى ، انسان به نور معرفت خدا و توحید ذات و صفات حق جانش روشن نگردد به مقام روح انسانى نرسیده و تا آنان معنى بزرگ را در خود ادراک شهودى نکند هنوز زنده به حیات حقیقى نگردیده است در دیوان منسوب به حضرت مولى - علیه السلام - است .
و ان امرء یحى بالعلم میت
و ابدانهم قبل القبور قبور
کس یکه زنده به نور علم و معرفت نگردد مرده است و پیش از آنکه به قبر داخل شود بدنش قبر جان مرده اوست و نیز فرموده هر کس خدا را فراموش کند خدا او را از نفس ‍ ناطقه خود غافل سازد و چشم بصیرت قلبش کور شود و هر کس بیاد خدا باشد خدا قلبش را زنده و عقلش را نورانى گرداند و شعر اشاره به آیه مبارکه است نسوالله فانساهم انفسهم یعنى هر کس خدا را فراموش کرد از جان خویش و کسب سعادت ابدى خود فراموش کند و همه بتن پرورى و خدمت بدن حیوانى پردازد که لازمه اش مرگ روح و فناى نفس ناطقه قدسیه باشد که حق فرمود قد افلح من زکیها و قدخاب من دسیها رستگار شد هر که روح خود را تربیت و تکمیل به علم و عمل کرد، و زیان کرد و فاسد گردید هر کس که بتن پرورى از تربیت روح اهمال و اعراض کرد پس توحید و علم و معرفت الهى زنده کننده حقیقى روح انسان است .
کلمه 3 - قال امیرالمؤ منین علیه السلام :
التوحید ان لاتتوهمه ، و العدل ان لا تتهمه
ترجمه :
توحید آنست که خدا را در وهم و اندیشه نیاورى و عدل آنکه خدا را به ظلم و کار قبیح متهم نگردانى .
شرح :
یعنى موحد حقیقى که خدا را به یگانگى و یکتائى شناخته مى داند که خدا بفکر و عقل و وهم و اندیشه خلق نمى گنجد و برتر از حد ادراک جمیع خلایق است حتى ملائک و انبیاء و اولیاء پس موحد مى داند که هر چه در وهم و خیال درآید مخلوق است چنانکه امام صادق - علیه السلام - فرمود.
کل ما میز تموه باو هامکم فى ادق معانیه مخلوق مصنوع مثلکم مردود الیکم الخ هر چه در وهم و اندیشه آید مخلوق است .
در کلمه دیگر حضرت فرمود لا تقدر عظمة الله على قدر عقلک عظمت خدا را بقدر عقل خود قیاس مکن که او بزرگتر از حد و وصف عقل و ادراک است دعاى رسول اکرم است یا من لا یعلم و لا یدرى ماهو الاهو و عدل خدا آنکه هر چه فعل خداست همه را عدل و احسان و لطف و رحمت به خلق دانى و ابدا ظلم به حق نسبت ندهى و ابدا چون جبریان در مسبب ازلى جور به خلایق نپندارى بلکه بدانى فعل الهى همه عدل و عشق و لطف و رحمت است .
کلمه 4 - امیرالمؤ منین - علیه السلام -: لن تتصل بالخالق حتى تنقطع عن الخلق
ترجمه :
فرمود تا از خلق منقطع نشوى بخدا واصل نخواهى شد.
شرح :
یعنى در مقام علم تا خدا را منزه از اوصاف و اطوار خلق نشناسى و او را برتر از حدود ماهیت ندانى و بالاتر از حد توصیف و تصور نپندارى بمعرفت او نرسیده اى و در مقام علم هرگاه از کلیه خلق چشم به پوشى و جز خدا به هیچ کس توجه نکنى نه در عبادت نه در حاجت و همه عالم را در مقابل خدا از نظر بیندازى آنگاه خدا را واقعا شناخته اى عظم الخالق فى انفسهم فصغر مادونه فى اعینهم آنکس که خدا را شناخت از عظمت خدا هر چه غیر خداست همه در نظرش کوچک و ناچیز است و در نتیجه منقطع از خلق شود تا بخالق راه یابد.
کلمه 5 - قال امیرالمؤ منین علیه السلام :
قلوب العباد الطاهرة مواضع نظر الله سبحانه فمن طهر قلبه نظر الیه .
ترجمه :
دلهاى پاک بندگان خدا محل نظر و عنایت خداست پس هر کس دل را پاک از هوا کرد خدا به او نظر افکند.
شرح :
یعنى عنایت خاص ازلى حق و توجه مخصوص حضرت احدیت به دلهائى است که پاک از هوا و منقطع از غیر خدا باشد و بت هائى که هواى نفس مى تراشد همه را بشکند و دل را پاک از توجه به عالم آفل باطل الذات کند و خلیل وار ((لااحب الافلین )). گوید.
آن شایسته نظر خاص خداست و چنانکه حضرت - علیه السلام - فرمود کل ما شغلک عن الله فهو صنمک هر چه از خدا باز دارد تو را آن بت است و بت رجس ‍ و پلید است فاجتنبوا الرجس من الاوثان )) پس دلهائى که از صفات حیوانى و شیطانى منزه و طاهر از لوث خود بینى شد و از هر چه غیر رضاى اوست پاک گردید و به کلى شوق و عشق و انس و طاعت و محبتش خالص للله و مختص به آن محبوب و معشوق مطلق شد چنان پاک دلها لایق نظر و توجه خداست و التفات و عنایت خاص ‍ حضرت احدیت .
و خلاصه هر دل که از مقام تجلیه و تخلیه به مقام فنا در حق رسید و در مقام تجلیه شرع الهى را که حضرت در کلمه دیگر فرمود الشریعة ریاضة النفس امتثال کرد ((واجب را عمل کرد و حرام را ترک )) و در مقام تخلیه از صفات رذیله کبر و غرور و بخل و حسد و کینه و عجب و خود بینى منزه گشت و در مقام تخلیه متصف به صفات ملکوتى و متخلق به اخلاق الله گردید و در مقام فناء افعال و اوصاف و ذوات ممکنات را در افعال و صفات و ذات حق فانى و هالک یافت و معنى کل شیئى هالک الا وجهه . را شهود کرد، آن دل پاک از ماسوالله و به مقام مشاهده خدا نائل گردد آرى لازمه نظر خدا به بنده عارف فنا و استغراق عارف در شهود خداست رزقناالله و ایاکم .
کلمه 6 - قال امیرالمؤ منین علیه السلام :
ما وحدد من کیفه ، و لا حقیقه اصاب من مثله ، و لا ایاه عنى من شبهه ، ولا صمده من اشار الیه و توهمه .
ترجمه :
حقیقت توحید را نیافته آنکه بر خدا مثل و مانندى قایل شود یا خدا را به چیزى شبیه داند، و غنى نامحدود ندانسته هر که او را به اشاره حسى یا عقلى محدود سازد.
شرح :
یعنى عارف به توحید خدا چنانکه در کلمه سابق بیان شد خدا را نامنتاهى و فوق نامتناهى داند و عقل و فکر و اندیشه محدود خود را از فهم کنه ذات نامحدود او معزول و عاجز شناسد و از اشاره و کم و کیف و حد و مثل و شبه و مانند آن ذات بى مثل و مانند را منزله داند زیرا.
آنچه پیش تو غیره از آن ره نیست
غایت فهم تو است الله نیست
ما عرفناک حق معرفتک
میسراید زبان وحى سرا
خود ندیدستش و نخواهد دید
چشم حق بین سر ما اوحى
یعنى آنکس که عقل اول است و رسول خاتم و صاحب مقام ثم دنى فتدلى فکان قاب قوسین او ادنى که اعلاترین رتبه ممکناتست در مقام معرفت خدا اظهار عجز کرده و ما عرفناک حق معرفتک میسراید و سبحانک لا احصى ثناء علیک در دعا مى گوید پس کلیه موجودات از ملائکه مهین گرفته تا سایرین همه از معرفت بکنه ذات احدیت معزول و محرومند اما تمام موجودات هم داراى مرتبه از معرفت خدا خواهند بود و باید یا به نظر در وجود یا به فکر و نظر در آیات آفاقى و انفسى مقام معرفت خود را هر چه به توانند تکمیل کنند که درجات بهشتى ((هر بهشتى )) تابع درجات معرفت است .
کلمه 7 - قال امیرالمؤ منین علیه السلام :
فى توحید الله لیس فى الاشیاء بوالج و الا عنها بخارج .
ترجمه :
نه خدا در اشیاء داخل است و نه از آنها خارج .
شرح :
یعنى ذات یکتا و یگانه خدا با آنکه با تمام موجودات و مقوم کلیه حقایق وجودیه است داخل در عالم است و خارج از عالم ، از چیزى بطور مباینت خارج نیست و در چیزى به نحو حلول داخل نیست . به عبارت دیگر خدا در حدود و ماهیات اشیاء نیست و از وجود و حیث نوارنیت که تجلى فعلى اوست با تمام موجوداتست و هو معکم اینماکنتم . چون ذات بحت بسیط تعین و حد و و ماهیت نمى گنجد و مقوم تمام موجوداتست و محیط به کلیه وجودات و در هر مکن آن لامکانى حاضر و از کلیه امکنه خارج است .
کلمه 8 - قال امیرالمؤ منین علیه السلام :
الاخلاص عبادة المقربین .
ترجمه :
اخلاص در عمل عبادت بندگان مقرب خداست .
شرح :
یعنى اخلاص در عبادت که هیچ شائبه شرک و ریا در او نباشد و در او هواى نفس هیچ مداخله نکند و جز رضا و خوشندى حق در آن عمل هیچ منظورى نداشته باشد انما نطعمکم لوجه الله صرف باشد آن عبادت بندگان خاص و مخصوص مقربان درگاه الهى است که آن مشتاقان حق در عمل شان شوق بهشت و خوق دوزخ هم مداخله ندارد و تنها نظرشان در کار به میل و رضاى معشوق است مانند على - علیه السلام - و خاصان شیعیان که میل آنها فانى در میل خداست و ما یشاون الاان یشاء الله .
جز به میل حق نجنبد میل من
نیست جز عشق احد سر خیل من
و این مقام اخلاق که در اول خطبه حضرت فرمود کمال توحید اخلاص است لازمه توحید خاص الخاص و معرفت اولیاء خداست که غیر خدا را عدم انگاشتند.
آتشى از عشق بر افروختند
پخته و خام دو جهان سوختند
کلمه 9 - قال امیرالمؤ منین علیه السلام :
الاخلاص اعلى الایمان .
ترجمه :
اخلاص بلند پایه ترین مقام ایمان است .
شرح :
یعنى ایمان : بخدا را مراتبى بسیار است تابع معرفت و چون معرفت و توحید کامل گردد انسان به مقام اخلاص در علم و عمل نائل شود بنابراین عالى تربن ربته ایمان و معرفت اخلاص خواهد بود و اخلاص تا آنجا رسد که غیر خدا موجود حقیقى نبیند و در آنحال شرک و ریا در کارش ابدا تصور نشود.
کلمه 10 - قال امیرالمؤ منین علیه السلام :
السعید من اخلص الطاعة .
ترجمه :
سعادتمند آن کس است که طاعت خدا را خالص براى خدا بجاى آورد.
شرح :
سعادت حقیقى آنست که مطلوب انسان از طاعت خدا خود حق و شهود جمال الهى باشد و چنانکه در کلام حضرت - علیه السلام - لکن وجدتک اهلا للعبادة عشق خدا موجب عیادتش گردد نه عشق بهشت یا خوف دوزخ یا اغراق دیگر، پس ‍ انسان به سعادت آنگه رسد که مطلوبش و معشوقش شهود جمال آن حسن آفرین است .

شعر

صراحی

تویی ان دختر زیبا صراحی
می بینم تورا در دهر جافی
تویی آن انار سرخ بر دار
می ستایم در چمن های سرد و بیدار
منم آن سیب سرخ اطلسی رنگ
بوی من تویی ای یار بی رنگ

کجا
به کجا خواهیم راند ؟
به کف اقیانوس!
گمراه خواهیم شد در شب بی فانوس

در خانه ما " چاهی ست
به کجا خواهد رفت؟
به کف اقیانوس
چاه ما تاریک است با چراغی سر دار
نور ان کوتاه است می رسد برسر اب

به کجا خواهیم رفت
به صدای خورشید
گمراه نخواهیم شد ؟ با داشتن کوهی یخ
در کجا کوهی هست پر یخ
دل من قطب شمال است و بس

آن جنوبی با تو
دل تو جا دارد؟!
دل تو از سردی اش می ماند

به کجا خواهیم راند
به کف اقیانوس
به صدای خورشید
در شب بی فانوس

جامعه برای پیشرفت به چه چیز هایی نیازمند است

بسم الله الرحمن الرحیم

جامعه برای پیشرفت به چه چیز هایی نیازمند است؟

1=>یک جامعه شناس پر توان "تا جامعه را بشناسد و نظریه های تکاملی جامعی ارایه دهد واز تنگناهای بزرگ اجتماعی
مثل انواع فساد تباهی تهاجم های فرهنگی و....... برهاند .

شهید بهشتی(شهید مظلوم) از معدود متفکران و جامعه شناسان نظریه پرداز قرن بود که فقط چند تن از انان تا کنون زیسته اند
فردی با ضریب هوشی فوق العاده بالا که در اوایل انقلاب به چند زبان زنده دنیا مسلط بود _آن زمان کسی که دیپلم داشت عالم محسوب می شد_وی شخصی کاملا شناخته شده برای غرب و آلمان بود
او دشمن شناس بسیار ماهری بود که کوچکترین تحرک دشمن را می شناخت وبهترین راهکار را ارایه می داد
"ایران را المان خواهم ساخت " این یکی از جملاتی بود که شهادتش وخطر ساز بودنش برای دشمن را قطعی ساخت

2=> در جامعه اسلامی نیاز به یک مفسر و مبلغ دینی بود تا انعطاف پذیری های دینی را شناخته وا را طبق زبان مردم ترجمه کند (دین شناس باشد نه دین دار)

شهید مطهری یک فیلسوف و عالم بزرگ دینی بود تمامی فتنه ها و دودستگی های دینی را در نطفه خفه می کرد .
.مارکسیسم ... لیبرالیسم... امپریالیسم ...خدا... زهد و رهبانیت و ..موضوعاتی بزرگ در منحرف کردن اسلام اند که اولین نفوذ اخرین خواهد بود
وی چنان انان را متلاشی کرد که تا اکنون بازسازی نگشته اند

3=> به یک خدمتکار که برای مردم کار کند و سرمایه جوانی اش را برای مردم صرف کرده باشد
شهید رجایی از مردمی ترین رییس جمهور بود

4=>یک دانشمند یک نظامی یک دانشمند پرور که از هر راهی شاهراه بسازد وی( دکتر چمران) همه این ها بود

دکتر چمران در ایران بدنیا امد در لبنان ازدوا ج کرد در امریکا بزرگترین تئوری پایه ای در مورد فعل و انفعالات هسته ای ارائه کرد و در ایران به شهادت رسید

کودکان یتیمی که در لبنان پرورش داد از بزرگان حزب الله اند این ها فقط شاخه از اقیا نوس پر تلاطم او بودند

فرزندان چمران اسرائیل را به ستوه دراورده اند چه برسد از اینکه او سالها در ایران می بود

جالب اینکه تاکنون این دسته از دانشمندان با هم و در یک زمان نزیسته اند حداقل برای پرورش یکی از این ها دهها سال وقت لازم است

دشمن انها را خوب شناخت و خوب به هدفش رسید زندگی نامه دکتر چمران را بخوانید زندگی نامه دیگران را حتما پیدا و منتشر خواهم کرد

نویسنده :مجتبی



من‏المؤمنین‏رجال‏صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی‏نحبه و منهم من ینتظر و مابدلوا تبدیلا.
«قرآن کریم- الاحزاب آیه23»
سخن گفتن و از اشک شهیدی با ابعاد گوناگون، ‌از اسوه‏ای که جمع اضداد بود، از آهن ، ‌از شیر بیشة نبرد و عارف شب‏های قیرگون، از پدر یتیمان و دشمن سرسخت کافران بسیار سخت بلکه محال است.
سخن گفتن از شهید دکتر مصطفی چمران، این مرد عمل و نه مرد سخن، این نمونه کامل هجرت، جهاد و شهادت، این شاگرد مکتب علی(ع)، این مالک‏اشتر جنوب لبنان و حمزة کربلای خوزستان سخت و دشوار است. چرا که حتی نمی‏توان یکی از ابعاد وجودی او را آنگونه که هست، توصیف کرد و نبایست انتظار داشت که بتوانیم تصویر کاملی در این مختصر از او ترسیم نمایئم، که مردان و رهروان راه علی(ع) و حسین(ع) را با این کلمات مادی و معیارهای خاکی نمی‏شود توصیف نمود و سنجید.
این مروری است گذرا و سریع، بر حیات کوتاه اما پرحادثه و سراسر تلاش، ایثار، عشق و فداکاری شهید دکتر مصطفی چمران.
تـولد:
دکتر مصطفی چمران در سال 1311 در تهران، خیابان پانزده خرداد، بازار آهنگرها، سرپولک متولد شد.
تحصیـلات:
وی تحصیلات خود را در مدرسه انتصاریه، نزدیک پامنار، آغاز کرد و در دارالفنون و البرز دوران متوسطه را گذراند؛ در دانشکده فنی دانشگاه تهران ادامه تحصیل داد و در سال 1336 در رشتة الکترومکانیک فارغ‏التحصیل شد و یک‏سال به تدریس در دانشکدة‌ فنی پرداخت.
وی در همة دوران تحصیل شاگرد اول بود. در سال 1337 با استفاده از بورس تحصیلی شاگردان ممتاز به امریکا اعزام شد و پس از تحقیقات‏علمی در جمع معروف‏ترین دانشمندان جهان در دانشگاه کالیفرنیا و معتبرترین دانشگاه امریکا –برکلی- با ممتازترین درجة علمی موفق به اخذ دکترای الکترونیک و فیزیک پلاسما گردید.

فعـالیت‏های اجتماعی:
از 15سالگی در درس تفسیر قرآن مرحوم آیت‏الله طالقانی، در مسجد هدایت، و درس فلسفه و منطق استاد شهید مرتضی مطهری و بعضی از اساتید دیگر شرکت می‏کرد و از اولین اعضاء انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران بود. در مبارزات سیاسی دوران دکتر مصدق از مجلس چهاردهم تا ملی شدن صنعت‏نفت شرکت داشت و از عناصر پرتلاش در پاسداری از نهضت‏ملی ایران در کشمکش‏های مرگ و حیات این دوره بود. بعد از کودتای ننگین 28 مرداد و سقوط حکومت دکتر مصدق،‌ به نهضت مقاومت ملی ایران پیوست و سخت‏ترین مبارزه‏ها و مسئولیت‏های او علیه استبداد و استعمار شروع شد و تا زمان مهاجرت از ایران، بدون خستگی و با همه قدرت خود، علیه نظام طاغوتی شاه جنگید و خطرناک‏ترین مأموریت‏ها را در سخت‏‏ترین شرایط با پیروزی به انجام رسانید.
در امریکا، با همکاری بعضی از دوستانش، برای اولین‏بار انجمن اسلامی دانشجویان امریکا را پایه‏ریزی کرد و از مؤسسین انجمن دانشجویان ایرانی در کالیفرنیا و از فعالین انجمن دانشجویان ایرانی در امریکا به شمار می‏رفت که به دلیل این فعالیت‏ها، بورس تحصیلی شاگرد ممتازی وی از سوی رژیم شاه قطع می‏شود. پس از قیام خونین 15 خرداد سال 1342 و سرکوب ظاهری مبارزات مردم مسلمان به رهبری امام‏خمینی(ره) دست به اقدامی جسورانه و سرنوشت‏ساز می‏زند و همه پل‏ها را پشت‏سر خود خراب می‏کند و به همراه بعضی از دوستان مؤمن و هم‏فکر، رهسپار مصر می‏شود و مدت دو سال، در زمان عبدالناصر،‌ سخت‏ترین دوره‏های چریکی و جنگ‏های پارتیزانی را می‏آموزد و به عنوان بهترین شاگرد این دوره شناخته می‏شود و فوراً مسئولیت تعلیم چریکی مبارزان ایرانی به عهدة او گذارده می‏شود.
به علت برخورداری از بینش عمیق مذهبی، از ملی‏گرایی ورای اسلام گریزان بود و وقتی در مصر مشاهده کرد که جریان ناسیونالیسم عربی باعث تفرقة مسلمین می‏شود، به جمال عبدالناصر اعتراض کرد و ناصر ضمن پذیرش این اعتراض گفت که جریان ناسیونالیسم عربی آنقدر قوی است که نمی‏توان به راحتی با آن مقابله کرد و با تأسف تأکید می‏کند که مات هنوز نمی‏دانیم که بیشتر این تحریکات از ناحیة دشمن و برای ایجاد تفرقه در بین مسلمانان است. به دنبال آن، به چمران و یارانش اجازه می‏دهد که در مصر نظرات خود را بیان کنند.
در لبنـان:
بعد از وفات عبدالناصر، ایجاد پایگاه چریکی مستقل، برای تعلیم مبارزان ایرانی، ضرورت پیدا می‏کند و لذا دکتر چمران رهسپار لبنان می‏شود تا چنین پایگاهی را تأسیس کند.
او به کمک امام موسی‏صدر، رهبر شیعیان لبنان، حرکت محرومین و سپس جناح نظامی آن، سازمان «امل» را براساس اصول و مبانی اسلامی پی‏ریزی نموده که در میان توطئه‏ها و دشمنی‏های چپ و راست، با تکیه بر ایمان به خدا و با اسلحة شهادت، خط راستین اسلام انقلابی را پیاده می‏کند و علی‏گونه در معرکه‏های مرگ و حیات به آغوش گرداب خطر فرو می‏رود و در طوفان‏های سهمناک سرنوشت، حسین‏وار به استقبال شهادت می‏تازد و پرچم خونین تشیع را در برابر جبارترین ستم‏گران روزگار، صهیونیزم اشغال‏گر و هم‏دستان خونخوار آنها، راست‏گرایان «فالانژ»، به اهتزاز درمی‏آورد و از قلب بیروت سوخته و خراب تا قله‏های بلند کوه‏های جبل‏عامل و در مرزهای فلسطین اشغال شده از خود قهرمانی‏ها به یادگار گذاشته؛ در قلب محرومین و مستضعفین شیعه جای گرفته و شرح این مبارزات افتخارآمیز با قلمی سرخ و به شهادت خون پاک شهدای لبنان، بر کف خیابان‏های داغ و بر دامنة کوه‏های مرزی اسرائیل برای ابد ثبت گردیده است.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران:
دکتر چمران با پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران، بعد از 23 سال هجرت، به وطن باز می‏گردد. همه تجربیات انقلابی و علمی خود را در خدمت انقلاب می‏گذارد؛ خاموش و آرام ولی فعالانه و قاطعانه به سازندگی می‏پردازد و همة تلاش خود را صرف تربیت اولین گروه‏های پاسداران انقلاب در سعدآباد می‏کند. سپس در شغل معاونت نخست‏وزیر در امور انقلاب شب و روز خود را به خطر می‏اندازد تا سریع‏تر و قاطعانه‏تر مسئله کردستان را فیصله دهد تا اینکه بالاخره در قضیة فراموش ناشدنی «پاوه» قدرت ایمان و ارادة آهینن و شجاعت و فداکاری او بر همگان ثابت می‏گردد.
در کردستـان:
در آن شب مخوف پاوه، همة امیدها قطع شده بود و فقط چند پاسدار مجروح، خسته و دل‏شکسته در میان هزاران دشمن مسلح به محاصره افتاده بودند. اکثریت پاسداران قتل‏عام شده بودند و همة شهر و تمام پستی و بلندی‏ها به دست دشمن افتاده بود و موج نیروهای خونخوار دشمن لحظه به ‏لحظه نزدیک‏تر می‏شد. باران گلوله می‏بارید و می‏رفت تا آخرین نقطه مقاومت نیز در خون پاسداران غرق گردد. ولی دکتر چمران با شهامت و شجاعت و ایثارگری فراوان توانست این شب هولناک را با پیروزی به صبح امید متصل کند و جان پاسداران باقی‏مانده را نجات دهد و شهر مصیبت‏زده را از سقوط حتمی برهاند.
آنگاه فرمان انقلابی امام‏خمینی(ره) صادر شد. فرماندهی کل قوا را به دست گرفت و به ارتش فرمان داد تا در 24 ساعت خود را به پاوه برساند و فرماندهی منطقه نیز به عهدة دکتر چمران واگذار شد.
رزمندگان از جان گذشته انقلاب، اعم از سرباز و پاسدار به حرکت درآمدند و همة تجارب انقلابی، ایمان، فداکاری، شجاعت،‌قدرت رهبری و برنامه‏ریزی دکتر چمران در اختیار نیروهای انقلاب قرار گرفت و عالی‏ترین مظاهر انقلابی و شکوهمندترین قهرمانی‏ها به وقوع پیوست و در عرض 15 روز شهرها و راه‏ها و مواضع استراتژیک کردستان به تصرف نیروهای انقلاب اسلامی درآمد و کردستان از خطر حتمی نجات یافت و مردم مسلمان کرد با شادی و شعف به استقبال این پیروزی رفتند.
وزارت دفـاع:
دکتر چمران بعد از این پیروزی بی‏نظیر به تهران احضار شد و از طرف رهبر عالیقدر انقلاب، امام‏خمینی(ره)، به وزارت دفاع منصوب گردید.
در پست جدید، برای تغییر و تحول ارتش از یک نظام طاغوتی، به یک سلسله برنامه‏های وسیع بنیادی دست زد که پاک‏سازی ارتش و پیاده کردن برنامه‏های اصلاحی از این قبیل است تا به یاری خدا و پشتیبانی ملت، ارتشی به وجود آید که پاسدار انقلاب و امنیت استقلال کشور باشد و رسالت مقدس اسلامی ما را به سرمنزل مقصود برساند.
مجلـس:
دکتر مصطفی چمران در اولین دور انتخابات مجلس شورای اسلامی، از سوی مردم تهران به نمایندگی انتخاب شد و تصمیم داشت در تدوین قوانین و نظام جدید انقلابی، بخصوص در ارتش،‌ حداکثر سعی و تلاش خود را بکند تا ساختار گذشتة ‌ارتش به نظامی انقلابی و شایسته ارتش اسلامی تبدیل شود. در یکی از نیایش‏های خود بعد از انتخاب نمایندگی مردم در مجلس شورای اسلامی، اینسان خدا را شکر می‏گوید: «خدایا، مردم آنقدر به من محبت کرده‏اند و آنچنان مرا از باران لطف و محبت خود سرشار کرده‏اند که به راستی خجلم و آنقدر خود را کوچک می‏بینم که نمی‏توانم از عهده آن به درآیم. خدایا، تو به من فرصت ده، توانایی ده تا بتوانم از عهده برآیم و شایستة این همه مهر و محبت باشم.»
وی سپس به نمایندگی رهبر کبیر انقلاب اسلامی در شورایعالی دفاع منصوب شد و مأموریت یافت تا بطور مرتب گزارش کار ارتش را ارائه کند.
در خوزستـان:
گروهی از رزمندگان داوطلب، به گِرد او جمع شدند و او با تربیت و سازماندهی آنان، ستاد جنگ‏های نامنظم را در اهواز تشکیل داد. این گروه کم‏کم قوت گرفت و منسجم شد و خدمات زیادی انجام داد. تنها کسانی که از نزدیک شاهد ماجراهای تلخ و شیرین،‌ پیروزی‏ها و شکست‏ها، شهامت‏ها و شهادت‏ها و ایثارگری‏های آنان بودند، به گوشه‏ای از این خدمات که دکترچمران شخصاً مایل به تبلیغ و بازگویی آنها نبود، آگاهی دارند.
ایجاد واحد مهندسی فعال برای ستاد جنگ‏های نامنظم یکی از این برنامه‏ها بود که به کمک آن، جاده‏های نظامی به سرعت در نقاط مختلف ساخته شد و با نصب پمپ‏های آب در کنار رود کارون و احداث یک کانال به طول حدود بیست کیلومتر و عرض یک متر در مدتی حدود یک‏ماه، آب کارون را به طرف تانک‏های دشمن روانه ساخت، به طوری که آنها مجبور شدند چند کیلومتر عقب‏نشینی کنند و سدی عظیم مقابل خود بسازند و با این عمل فکر تسخیر اهواز را برای همیشه از سر به دور دارند.
یکی از کارهای مهم و اساسی او از همان روزهای اول، ایجاد هماهنگی بین ارتش، سپاه و نیروهای داوطلب مردمی بود که در منطقه حضور داشتند. بازده این حرکت و شیوة جنگ مردمی و هماهنگی کامل بین نیروهای موجود، تاکتیک تقریباً جدید جنگی بود؛ چیزی که ابرقدرت‏ها قبلاً فکر آن را نکرده بودند. متأسفانه این هماهنگی در خرمشهر بوجود نیامد و نیروهای مردمی تنها ماندند. او تصمیم داشت به خرمشهر نیز برود، ولی به علت عدم وجود فرماندهی مشخص در آنجا و خطر سقوط جدی اهواز، موفق نشد ولی چندین‏بار نیروهایی بین دویست تا یک‏هزار نفر را سازماندهی کرده و به خرمشهر فرستاد و آنان به کمک دیگر برادران مقاوم خود توانستند در جنگی نابرابر مقابل حملات پیاپی دشمن تا مدت‏ها مقاومت کنند.
محرم ماه شهادت و پیروزی سوسنگرد:
پس از یأس دشمن از تسخیر اهواز، صدام سخت به فتح سوسنگرد دل‏بسته بود تا رویای قادسیه را تکمیل کند و برای دومین‏بار به آن شهر مظلوم حمله کرد و سه روز تانک‏های او شهر را در محاصره گرفتند و روز سوم تعدادی از آنان توانستند به داخل شهر راه یابند.
دکتر چمران که از محاصره تعدادی از یاران و رزمندگان شجاع خود در آن شهر سخت برآشفته بود، ‌با فشار و تلاش فراوان خود و آیت‏الله خامنه‏ای، ارتش را آماده ساخت که برای اولین‏بار دست به یک حمله خطرناک و حماسه‏‏آفرین نابرابر بزند و خود نیز نیروهای مردمی و سپاه پاسداران را در کنار ارتش سازماندهی کرد و با نظمی نو و شیوه‏ای جدید از جانب جادة اهواز- سوسنگرد به دشمن یورش بردند. شهیدچمران پیشاپیش یارانش، به شوق کمک و دیدار برادران محاصره شده در سوسنگرد، به سوی این شهر می‏شتافت که در محاصرة تانک‏های دشمن قرار گرفت. او سایر رزمندگان را به سوی دیگری فرستاد تا نجات یابند و خود را به حلقة‌ محاصرة دشمن انداخت؛ چون آنجا خطر بیشتر بود و او همیشه به دامان خطر فرو می‏رفت. در این هنگام بود که نبرد سختی درگرفت؛ نیروهای کماندوی دشمن از پشت تانک‏ها به او حمله کردند و او همچون شیری در میدان، در مصاف با دشمن متجاوز از نقطه‏ای به نقطه‏ای دیگر و از سنگری به سنگری دیگر می‏رفت. کماندوهای دشمن او را زیر رگبار گلولة خود گرفته بودند، تانک‏ها به سوی او تیراندازی می‏کردند و او شجاعانه بدون هراس از انبوه دشمن و آتش شدید آنها سریع، چابک، برافروخته و شادان از شوق شهادت در رکاب حسین(ع) و در راه حسین(ع). در روز قبل از تاسوعا، به آتش آنها پاسخ گفته و هر لحظه سنگر خود را تغییر می‏داد. در همین اثناء، هم‏رزم باوفایش به شهادت رسید و او یک‏تنه به نبرد حسین‏گونه خود ادامه می‏داد و به سوی دشمن حمله می‏برد. هرچه تنور جنگ گرم‏تر کی‏شد و آتش حمله بیشتر زبانه می‏کشید، چهرة ملکوتی او، این مرد راستین خدا و سرباز حسین(ع)، گلگون‏تر وشوق به شهادتش افزون‏تر می‏شد تا آنکه در حین «رقص چنین میانه میدان» از دو قسمت پای چپ زخمی شد. خون گرم او با خاک کربلای خوزستان درهم آمیخت و نقشی زیبا از شجاعت و عشق به شهادت و تلاش خالصانه در راه خدا آفرید و هنوز هم گرمی قطرات خون او گرمی‏بخش رزمندگان باوفای اسلام و سرخی خونش الهام‏بخش پیروزی نهایی و بزرگ آنان است.
با پای زخمی بر یک کامیون عراقی حمله برد. سربازان صدام از یورش این شیر میدان گریخته و او به کمک جوان چابک دیگری که خود را به مهلکه رسانده بود، به داخل کامیون نشست و با لبانی متبسم، دیگران را نوید پیروزی می‏داد.
خبر زخمی شدن سردار پرافتخار اسلام، در نزدیکی دروازة سوسنگرد، شور و هیجانی آمیخته با خشم و اراده و شجاعت در یاران او و سایر رزمندگان افکند که بی‏محابا به پیش تاختند و شهر قهرمان و مظلوم سوسنگرد و جان چند صد تن رزمندة مؤمن را از چنگال صدامیان نجات بخشیدند. دکتر چمران با همان کامیونی که خود را به بیمارستانی در اهواز رسانید و بستری شد، اما بیش از یک شب در بیمارستان نماند و بعد از آن به مقر ستاد جنگ‏های نامنظم و دوباره با پای زخمی و دردمند به ارشاد یاران وفادار خود پرداخت. جالب اینجا بود که در همان شبی که در بیمارستان بستری بود، جلسة مشورتی فرماندهان نظامی (تیمسار شهیدفلاحی، فرماندة لشگر 92، شهید کلاهدوز، مسئولین سپاه و سرهنگ محمد سلیمی که رئیس ستاد او بود)، استاندار خوزستان و نمایندة امام در سپاه پاسداران (شهیدمحلاتی) در کنار تخت او در بیمارستان تشکیل شد و درهمان حال و همان شب، پیشنهاد حمله به ارتفاعات الله‏کبر را مطرح کرد.
آغاز حرکت مجدد:
به رغم اصرار و پیشنهاد مسئولین و دوستانش، حاضر به ترک اهواز و ستاد جنگ‏های نامنظم و حرکت به تهران برای معالجه نشد و تمام مدت را در همان ستاد گذراند، در حالی که در کنار بسترش و در مقابلش نقشه‏های نظامی منطقه، مقدار پیشروی دشمن و حرکت نیروهای خودی نصب شده بود و او که قدرت و یارای به جبهه رفتن نداشت، دائماً به آنها می‏نگریست و مرتب طرح‏های جالب و پیشنهادات سازنده در زمینه‏های مختلف نظامی، مهندسی و حتی فرهنگی ارائه می‏داد. کم‏کم زخم‏های پای او التیام می‏یافت و او دیگر نمی‏توانست سکون را تحمل کند و با چوب زیربغل به پا خاست و بازهم آمادة رفتن به جبهه شد.
به دنبال نبرد بیست و هشتم صفر (پانزدهم دی‏ماه 59) که منجر به شکست قسمتی از نیروهای ماشد و فاجعة هویزه به بار آمد، دیگر تاب نشستن نیاورد، تعدادی از رزمندگان شجاع و جان بر کف را از جبهه فرسیه انتخاب کرد و با چند هلیکوپتر که خود فرماندهی آنها را بر عهده داشت، با همان چوب زیربغل دست به عملی بی‏سابقه و انتحاری زد. او در حالی که از درد جنگ به خود می‏پیچید و از ناراحتی می‏خروشید، آمادة حمله به نیروهای پشت جبهه و تدارکاتی دشمن در جاده جفیر به طلایه شد که به خاطر آتش شدید دشمن، هلیکوپترها نتوانستند از سد آتش آنها از منطقه هویزه بگذرند و حملة هوایی دشمن هلیکوپترها را مجبور به بازگشت ساخت که وی از این بازگشت سخت ناراحت و عصبانی بود.
دیدار امام امت:
بالاخره در اسفند ماه 59 چوب زیربغل را نیز کنار گذاشت و با کمی ناراحتی راه می‏رفت و همراه با هم‏رزمانش از یکایک جبهه‏های نبرد در اهواز دیدن کرد.
پس از زخمی شدن، ‌اولین‏بار، برای دیدار با امام امت و عرض گزارش عازم تهران شد. به حضور امام رسید و حوادثی را که اتفاق افتاده بود و شرح مختصر عملیات و پیشنهادات خود را ارائه داد. امام امت(ره) پدرانه و با ملاطفت خاصی به سخنانش گوش می‏داد، او و همة رزمندگان را دعا می‏کرد و رهنمودهای لازم را ارائه می‏داد.
دکتر چمران از سکون و عدم تحرکی که در جبهه‏ها وجود داشت دائماً رنج می‏برد و تلاش می‏کرد که با ارائه پیشنهادات و برنامه‏های ابتکاری حرکتی بوجود آورد و اغلب این حرکت‏ها را توسط رزمندگان شجاع و جان‏برکف ستاد نیز عملی می‏ساخت. او اصرار داشت که هرچه زودتر به تپه‏های الله‏اکبر و سپس به بستان حمله شود و خود را به تنگ چزابه که نزدیکی مرز است، رسانده تا ارتباط شمالی و جنوبی نیروهای عراقی و مرز پیوسته آنان قطع شود. بالاخره در سی‏ویکم اردیبهشت ماه سال شصت، با یک حملة‌ هماهنگ و برق‏آسا، ارتفاعات الله‏اکبر فتح شد که پس از پیروزی سوسنگرد بزرگترین پیروزی تا آن زمان بود. شهید چمران به همراه رزمندگان شجاع اسلام در زمرة اولین کسانی بود که پای به ارتفاعات الله‏اکبر گذاشت؛ درحالی که دشمن زبون هنوز در نقاطی مقاومت می‏کرد. او و فرماندة شجاعش ایرج رستمی، دو روز بعد، با تعدادی از جان برکفان و یاران خود توانستند با فداکاری و قدرت تمام تپه‏های شحیطیه (شاهسوند) را به تصرف درآوردند، درحالی که دیگران در هاله‏ای از ناباوری به این اقدام جسورانه می‏نگریستند.
پس از پیروزی ارتفاعات الله‏اکبر، اصرار داشت نیروهای ما هرچه زودتر، قبل از اینکه دشمن بتواند استحکاماتی برای خود ایجاد کند، به سوی بستان سرازیر شوند که این کار عملی نشد و شهیدچمران خود طرح تسخیر دهلاویه را با ایثار و گذشت و فداکاری جان بر کف ستاد جنگ‏های نامنظم و به فرماندهی ایرج رستمی عملی ساخت.
فتح دهلاویه، در نوع خود عملی جسورانه و خطرناک و غرورآفرین بود. نیروهای مؤمن ستاد پلی بر روی رودخانة کرخه زدند، پلی ابتکاری و چریکی که خود ساخته بودند. از رودخانه عبور کردند و به قلب دشمن تاختند و دهلاویه را به یاری خدای برگ فتح کردند. این اولین پیروزی پس از عزل بنی‏صدر از فرماندهی کل قوا بود که به عنوان طلیعة پیروزی‏های دیگر به حساب آمد.
در سی‏ام خردادماه سال شصت، یعنی یک‏ماه پس از پیروزی ارتفاعات الله‏اکبر، در جلسة فوق‏العاده شورایعالی دفاع در اهواز با حضور مرحوم آیت‏الله اشراقی شرکت و از عدم تحرک وسکون نیروها انتقاد کرد و پیشنهادات نظامی خود، از جمله حمله به بستان را ارائه داد.
این آخرین جلسة شورایعالی دفاع بود که شهیدچمران در آن شرکت داشت و فردای آن روز، روز غم‏انگیز و بسیار سخت و هولناکی بود.
به سوی قربانگاه:
در سحرگاه سی‏ویکم خردادماه شصت، ایرج رستمی فرمانده منطقه دهلاویه به شهادت رسید و شهید دکترچمران به شدت از این حادثه افسرده و ناراحت بود. غمی مرموز همه رزمندگان ستاد، بخصوص رزمندگان و دوستان رستمی را فرا گرفته بود. دسته‏ای از دوستان صمیمی او می‏گریستند و گروهی دیگر مبهوت فقط به هم می‏نگریستند. از در و دیوار، ‌از جبهه و شهر، بوی مرگ و نسیم شهادت می‏وزید و گویی همه در سکوتی مرگبار منتظر حادثه‏ای بزرگ و زلزله‏ای وحشتناک بودند. شهیدچمران، یکی دیگر از فرماندهانش را احضار کرد و خود او را به جبهه برد تا در دهلاویه به جای رستمی معرفی کند و در لحظة حرکت وی، یکی از رزمندگان با سادگی و زیبایی گفت: «همانند روز عاشورا که یکایک یاران حسین(ع) به شهادت رسیدند، عباس علمدار او (رستمی) هم به شهادت رسید و اینک خود او همانند ظهر عاشورای حسین(ع) آمادة حرکت به جبهه است.»
همة‌ اطرافیانش هنگام خروج از ستاد با او وداع می‏کردند و با نگاه‏های اندوه‏بار تا آنجا که چشم می‏دید و گوش می‎‏شنید، او و همراهانش را دنبال می‏کردند و غمی مرموز و تلخ بر دلشان سنگینی می‏کرد.
دکتر چمران، شب قبل در آخرین جلسة مشورتی ستاد، یارانش را با وصایای بی‏سابقه‏ای نصیحت کرده بود و خدا می‏داند که در پس چهرة ساکت و آرام ملکوتی او چه غوغا و چه شور و هیجانی از شوق رهایی، رستن از غم و رنج‏ها، شنیدن دروغ و تهمت‏ها و دم‏برنیاوردن‏ها و از شوق شهادت برپا بود. چه بسیار یاران باوفای او به شهادت رسدیه بودند و اینک او خود به قربانگاه می‏رفت. سال‏ها یاران و تربیت‏شدگان عزیزش در مقابل چشمانش و در کنارش شهید شدند و او آنها را بر دوش گرفت و خود در اشتیاق شهادت سوخت، ولی خدای بزرگ او را در این آزمایش‏های سخت محک می‏زد و می‏آزمود، او را هر چه بیشتر می‏گداخت و روحش را صیقل می‏داد تا قربانی عالیتری از خاکیان را به ملائک معرفی نماید و بگوید: انی اعلم مالاتعلمون. «من چیزهایی می‏دانم که شما نمی‏دانید.»
به طرف سوسنگرد به راه افتاد و در بین راه مرحوم آیت‏الله اشراقی و شهید تیمسار فلاحی را ملاقات کرد. برای آخرین‏بار یکدیگر را بوسیدند و بازهم به حرکت ادامه داد تا به قربانگاه رسید. همة رزمندگان را در کانالی پشت دهلاویه جمع کرد، شهادت فرمانده‏شان، ایرج رستمی را به آنها تبریک و تسلیت گفت و با صدایی محزون و گرفته از غم فقدان رستمی، ولی نگاهی عمیق و پرنور و چهره‏ای نورانی و دلی والامال از عشق به شهادت و شوق دیدار پروردگار، گفت: «خدا رستمی را دوست داشت و برد و اگر ما را هم دوست داشته باشد، می‏برد.»
خداوند ثابت کرد که او را دوست می‏دارد و چه زود او را به سوی خود فراخواند.
شهـادت:
سخنش تمام شد، با همة رزمندگان خداحافظی و دیده‏بوسی کرد، به همة سنگرها سرکشی نمود و در خط مقدم، در نزدیک‏ترین نقطه به دشمن، پشت خاکریزی ایستاد و به رزمندگان تأکید کرد که از این نقطه که او هست، دیگر کسی جلوتر نرود، چون دشمن به خوبی با چشم غیرمسلح دیده می‏شد و مطمئناً دشمن هم آنها را دیده بود. آتش خمپاره که از اولین ساعات بامداد شروع شده بود و علاوه بر رستمی قربانی‏های دیگری نیز گرفته بود، باریدن گرفت و دکتر چمران دستور داد رزمندگان به سرعت از کنارش متفرق شوند واز هم فاصله بگیرند. یارانش از او فاصله گرفتند و هر یک در گودالی مات و مبهوت در انتظار حادثه‏ای جانکاه بودند که خمپاره‏ها در اطراف او به زمین خورد و با اصابت یکی از خمپاره‏های صدامیان، یکی از نمونه‏های کامل انسانی که مایة‌ مباهات خداوند است، یکی از شاگردان متواضع علی(ع) و حسین(ع)، یکی از عارفان سالک راه حق و حقیقت و یکی از ارزشمندترین انسان‏های علی‏گونه و یکی از یاران باوفای امام‏خمینی(ره) از دیار ما رخت بربست و به ملکوت اعلی پیوست.
ترکش خمپارة دشمن به پشت سر دکتر چمران اصابت کرد و ترکش‏های دیگر صورت و سینة دو یارش را که در کنارش ایستاده بودند، شکافت و فریاد و شیون رزمندگان و دوستان و برادران باوفایش به آسمان برخاست. او را به سرعت به آمبولانس رساندند. خون از سرش جاری بود و چهرة ملکوتی و متبسم و در عین‏حال متین و محکم و موقر آغشته به خاک و خونش، با آنکه عمیقاً سخن‏ها داشت، ولی ظاهراً دیگر با کسی سخن نگفت و به کسی نگان نکرد. شاید در آن اوقات، همانطوری که خود آرزو کرده بود، حسین(ع) بر بالینش بود و او از عشق دیدار حسین(ع) و رستن از این دنیای پر از درد و پیوستن به روح، به زیبایی، به ملکوت اعلی و به دیار مصفای شهیدان، فرصت نگاهی و سخنی با ما خاکیان را نداشت.
در بیمارستان سوسنگرد که بعداً به نام شهید دکترچمران نامیده شد، کمک‏های اولیه انجام شد و آمبولانس به طرف اهواز شتافت، ولی افسوس که فقط جسم بی‏جانش به اهواز رسید و روح او سبکبال و با کفنی خونین که لباس رزم او بود، به دیار ملکوتیان و به نزد خدای خویش پرواز کرد و ندای پروردگار را لبیک گفت که: «ارجعی الی ربک راضیه مرضیه»
از شهادت انسان‏ساز سردار پرافتخار اسلام، این فرزند هجرت و جهاد و شهادت و اسوه حرکت و مقاومت، نه تنها مردم اهواز و خوزستان بلکه امت مسلمان ایران و شیعیان محروم لبنان به پا خاستند و حتی ملل مستضعف و زاده دنیا غرق در حسرت و ماتم گردیدند.
امواج خروشان مردم حق‏شناس ما، خشمگین از این جنایت صدام و اندوهبار و اشک‏آلود،‌ پیکر پاک او را در اهواز و تهران تشییع کردند که «انالله و انّاالیه راجعون.»
بلی، این‏چنین زندگی سراسر تلاش و مبارزة خالصانه و عارفانه در راه خدای او آغاز گشت و این‏چنین در کربلای خوزستان در جهاد و نبرد رویاروی علیه باطل، حسین‏گونه به خاک شهادت افتاد و به ملکوت اعلی عروج کرد و به آرزوی دیرین خود که قربانی شدن عاشقانه در راه خدا بود، نایل گشت. خدایش رحمت کند و او را با حسین(ع) و شهدای کربلا محشور گرداند.
والسلام علی من‏اتبع‏الهدی