کاوش

***جستجو های من***

کاوش

***جستجو های من***

همیشه کاری را که شروع می کنید به اتمام برسانید

 

خیلی بد است، اما بچه ها باور کنید من امروز حالم خیلی گرفته شده. ماشینم را به کارواش بردم تا به خیال خودم تمیز شود و برق بیفتد. آنها ماشین را به طور دستی شستند تا مبادا دستگاه های شستشو رنگ اتومبیل من را نبرند.

به هر حال، کارکنان آنجا همیشه کارشان را عالی انجام می دادند، اما مدتی است که صاحب قدیمی ملک را به یک فرد کودن واگذار کرده و متاسفانه این افراد حتی نمیتوانند یک رومیزی را تمیز کنند چه برسد به یک ماشین لوکس و تجملی.

دلیل عصبانیت من از این قرار است که وقتی برای تحویل ماشین در محل حاضر شدم، متوجه شدم که آنها قسمت های ریزی را از قلم انداخته اند، که اگر بخواهم آنها را نام ببرم باید بگویم: کل در سمت راست، چرخ ها، و از این گذشته لکه هایی هم بر روی کل شیشه جلو....به چشم می خورد و تازه دو برابر نیز از من پول گرفته بودند. خوب خودتان قضاوت کنید؛ به همین دلیل سرشان داد و بیدا کردم و آنها هم تمام اشکالات را برطرف نمودند، اما به راحتی 20 دقیقه از وقت گرانبهای مرا تلف کردند.

کار را به دقت انجام دهید

نکته ای که قصد داشتم با داستان بالا به شما منتقل کنم این است که به هر حال هر کسی شغلی دارد و کاری انجام می دهد، اما اگر شخصی به راستی در پی قدرت و موفقیت باشد، باید بداند که مهمترین عامل در راه رسیدن به آن، اهتمام در اتمام کار است.

اگر تصمیم به انجام چالش های تازه می گیرید، باید تا آخرین مرحله را در نظر خود مجسم کنید. ممکن است پیروز شوید و یا شکست بخورید اما تا پایان راه، نجابت، قدرت، امید، و عزم خود را برای مبارزه کردن از دست ندهید – چه ببرید چه ببازید- به خاطر داشته باشید که برنده هیچ گاه نمی ترسد و ترسو هیچ گاه برنده نمی شود. هیچ گاه این مطلب را فراموش نکنید. آیا منظورم واضح است؟ بله من همیشه منظورم را به روشنی بیان می کنم.

آیا می توانید تصور کنید: ماشینی را خریداری کرده اید که ساخت آن نیمه کاره است؟ ماشین روشن می شود، می توانید با آن رانندگی کنید، اما فقط ترمز ندارد. نظرتان در مورد زندگی کردن در خانه ای که سقف ندارد چیست؟ به طور حتم امکان پذیر نیست. این در حالی است که بسیاری از انسان ها اهداف خود را در نیمه راه به دست فراموشی می سپارند، چراکه ادامه مسیر برایشان دشوار است و باید از موانع بسیار زیادی عبور کنند. ترسوها.

پشتکار و بلند پروازی

من یکی از طرفدار های پر و پا قرص بوکس هستم گاهی اوقات ورزش به خشونت و خوی وحشیانه کشیده می شود ( که نکته جالب و هیجان انگیزش نیز همین جاست) اما چیزی که من از این ورزش یاد گرفتم این است که قهرمانان واقعی، افرادی مثل راکی مارکیانو (خدا روحش را شاد کند)، محمد علی کلی، و شوگر ری لئونارد، تنها به این دلیل به صورت افسانه در آمدند که هیچ گاه نترسیدند و دست از ادامه کار نکشیدند. آنها تمام مدت از جان و دل مبارزه می کردند.

حتی در زمانی که خسته شده بودند، و یا ضربه خورده بودند، همیشه بر علیه تمام مشکلات و موانع در نهایت قدرت می ایستادند و به پیروزی دست می یافتند.  آنها میتوانستند حریفان خود را ضربه فنی کنند چراکه پایشان را فراتر از مرزها می گذاشتند و هیچ کس نمی توانست به گرد پای آنها برسد. رقبا در هیچ حالتی با آنها قابل مقایسه نبودند.

بلند پروازی هایشان حد و مرزی نداشت. آنها تشنه بودند و هر بار ثابت کردند که میزان عطششان تا چه اندازه سیری ناپذیر بوده است.

بلند پروازی مانند دانه ای است که در قلب شما روییده می شود و مانند دست مایه ای شما را به سمت موفقیت و کامیابی رهنمون می سازد. به شما کمک می کند تا به بالاترین قله هایی که هیچ کس دیگر حتی نمی تواند تصورش را هم  بکند به راحتی صعود کنید. اما بلند پروازی هم به نوبه خود نیاز به پرورش و تغذیه دارد. شما باید آتش آن را به دقت شعله ور کنید، و تا آنجایی که ظرفیت شما اجازه می دهد آنرا رشد و پرورش دهید.

یکی از دلایلی که بسیاری از افراد پیش از اینکه به هدف خود برسند، دست از تلاش و کوشش می کشند، این است که سنگ های بزرگ بلند می کنند و همانطور که میدانید سنگ بزرگ نشانه نزدن است

اهداف واقع گرایانه و دست یافتنی معین کنید

به پایان رساندن کاری که در ذهن دارید نشان می دهد که از همان آغاز در ذهن خود نقطه اتمامی را معین کرده بودید. برای خودتان اهداف معینی را مشخص کنید، البته نه هر هدفی؛ شما باید اهدافتان را از روی واقع نگری و میزان توانایی های شخصیتان انتخاب کنید.

یکی از راههایی که شما را به سرعت به شکست می رساند این است که اهدافی برای خود برگزینید که به هیچ وجه و حتی از طریق معجزه هم نتوانید به آنها دست پیدا کنید. تعیین هدف به این دلیل مهم است که به شما نوعی حس حسن ختام میدهد. یک چیز ملموسی است که می توانید به راحتی به سمت آن نشانه روید. زمانی که در ذهن خود هدف داشته باشید به آسانی می توانید طرح هایی در راه رسیدن به آن پی ریزی کنید. طرح و برنامه ریزی جزء مهمترین فاکتورها به شمار می روند.

و اما نکته مهم دیگر این است که اهداف دارای انواع مختلفی هستند. فرض کنید در یک مسابقه اتومبیل رانی شرکت کرده اید. هدف نهایی شما رسیدن به خط پایان است. اما ممکن است در میان راه برای صرف غذا و یا رفتن به دستشویی و غیره توقف داشته باشید.

این محل های توقف به عنوان اهداف میانی به حساب می آیند. شما به منظور رسیدن به هدف نهای خود باید این اهداف کوچکتر اما لازم و ضروری را پشت سر بگذارید.

پله به پله

یکی از بهترین راهها در رسیدن به اهداف این است که در هر مرحله تنها یک گام به سمت جلو بردارید. اگر هدف نهایی شما این است که قهرمان جهانی بوکس شوید باید به باشگاه بوکس بروید تا با روش های صحیح مشت زنی آشنا شوید.

زمانی که کمی پیشرفت نمودید می توانید حرکت در داخل رینگ را آموزش ببینید. سپس پیچ تاب دادن به بدن را یاد می گیرید و می توانید از ضربه هایی که به سمت شما وارد می شود اجتناب کنید.

سرانجام نوبت به اولین مسابقه غیر حرفه ای تان می رسد. شما باید ابتدا مانند یک آماتور مشت زنی کنید و بعد آنقدر پیشرفت کنید تا بتوانید جایزه دستکش طلایی ( Golden Gloves) را از آن خود نمایید و شاید روزی برسد که جایزه المپیک را نیز بدست آورید. رفته رفته به صورت یک حرفه ای در می آیید و در حدود 20 مسابقه را می برید ( و شاید برخی از آنها در مقابل مدعیان پیروزی باشد) باید به تدریج راه خود را برای جاودانه کردن نامتان در سطح جهان بپیمایید.

فقط در این صورت و تنها با پشت سر گذاشتن اهداف میانی است که می توانید به هدف نهایی برسید.

و اما در مورد مسابقه نهایی: اگر برنده شوید که خوب مسلم است به هدفتان دست پیدا کرده اید، اما اگر شکست بخورید باید به این تجربه خود به عنوان یک پشتوانه نگاه کنید.  اگر پشتکار داشته باشید و از مسیر اصلی خارج نشوید شانس بیشتری برای پیروزی پیدا می کنید.

تنها چیزی که باید در هر حال به خاطر داشت باشید این است که چون صرفا جایزه بزرگ از آن شما نشده، بازنده محسوب نمی شوید. شما مراحل بسیار زیادی را در زندگی پشت سر گذاشته اید. آیا یک قهرمان که دارنده مدال طلای المپیک شده اما در یک مسابقه باشگاهی بازنده شده را می توان بازنده خواند؟ البته که نه، او به راحتی میتواند به موفقیت های بزرگتری دست پیدا کند اما باید کارهایی انجام دید که سایرین نمی کنند.

نکته ای که مد نظر من است این است که باید به خودتان حتی برای کوچکترین موفقیت هایی که به دست می آورید پاداش دهید.  به توانایی هایتان افتخار کنید و از آنها به عنوان پلی برای رسیدن به موفقیت های بزرگتر استفاده کنید. و هیچ گاه فراموش نکنید که هر کس پیش از اینکه راه رفتن را یاد بگیرید، سینه خیز می رود.

تمرکز داشته باشید

اگر شعله های امید و آرزو در وجودتان فروزان باشد، بنابراین تمرکز به عنوان یک نیروی مهار کنننده برای هدایت شعله های آتش در مسیر مناسب به شمار می رود. برای اینکه بالاترین بازدهی را داشته حال چه یک مرد ثروتمند باشید و یا یک ورزشکار مشت زنی، باز هم باید ذهنتان را روشن نگه دارید. باید کارهایی که تصمیم به انجام دادن آنها را می گیرید در نهایت تمرکز و دقت انتخاب شوند.

اگر 50 کار متفاوت در پیش روی دارید و می دانید که تنها 10 تای آنها را می توانید انجام دهید، ذهنتان را از انجام 40 تای باقیمانده پاک کنید. کارهای بی فایده را از برنامه زندگی تان حذف کنید. باید یاد بگیرید که به طور آگاهانه تنها اهداف مهم را انتخاب کرده و فقط آنها را دنبال نمایید. با این کار انرژی لازم را بدست آورده و از اینکه کارهای دیگر را انجام نداده اید پشیمان نمی شوید. در آخر: امور مهم را با بهره گیری از آخرین حد توانایی هایتان با موفقیت پشت سر می گذارید.

و در انتها باید اشاره کرد که بازنده های واقعی افراد ترسویی هستند که از ادامه کار منصرف می شوند. بیشترین تلاش را بکنید و به نتیجه ای که بدست آوردید، افتخار کنید. اما به ذخیره های اندک خود قناعت نکنید؛ همیشه ماهی های بزرگتری هم وجود دارند که خوشمزه تر هستند.

مراقب اطراف خود باشید و همه چیز را زیر نظر بگیرید.

 

نگاهی به نمایشگاه بین المللی فتو کینا ۲۰۰۶
 

 
 
 ۱۶۰۰ تولید کننده از ۵۰ کشور دنیا جدیدترین محصولات خود را در این نمایشگاه معرفی می کنند
۱۶۰۰ تولید کننده از ۵۰ کشور دنیا جدیدترین محصولات خود را در این نمایشگاه معرفی می کنند
نمایشگاه بین المللی فتوکینا ۲۰۰۶ به عنوان بزرگ ترین ارائه کننده محصولات عکس و تصویر در شهر کلن آلمان در حال برپایی است. ۱۶۰۰ تولید کننده از ۵۰ کشور دنیا جدیدترین محصولات خود را در این نمایشگاه معرفی می کنند.

تخمین زده می شود که بیش از ۱۶۰ هزارنفر از ۱۴۰ کشور دنیا از این نمایشگاه بازدید کنند.

بیشترین فضای نمایشگاهی در فتو کینا، امسال به شرکت های بزرگی مثل فوجی، کداک، کانن، HP و پاناسونیک تعلق دارد.

در نمایشگاه فتو کینا از بزرگ ترین شرکت های تولید محصولات تصویری مانند سونی و پاناسونیک تا غرفه های کوچک از کشورهای غیرصنعتی که فقط به عرضه قاب عکس و کیف دوربین می پردازند شرکت دارند.

حضور فعال چین در نمایشگاه امسال چشمگیر است و کشورهای بنگلادش، سوریه، مالزی، فیلیپین، و لیتوانی برای اولین بار در این نمایشگاه حضور دارند. ازایران نیز دو غرفه نمایشگاهی وجود دارد.

شرکت کنندگان با تبلیغات و برنامه های سرگرم کننده می کوشند توجه بازدید کنندگان و مشتریانی را که از سراسر جهان برای بازدید از این نمایشگاه به شهر کلن آمده اند جلب کنند و تازه ترین محصولات عکاسی ، چاپ عکس و وسایل مربوط به آنها را نمایش دهند.

تحولات صنعت الکترونیک در دو دهه گذشته، جای گرفتن کامپیوتر و اینترنت در زندگی روزمره و پیدایش دوربین های دیجیتالی بدون فیلم ، دنیای عکاسی را دگرگون کرده است.

در سال های گذشته مصرفی کردن و همگانی کردن عکاسی دیجیتالی از هدفهای اصلی تولید کنندگان بود.

تولید دوربین های کوچک جیبی با لنز غیر قابل تعویض و استفاده راحت از نرم افزاری که برای شرایط نوری متفاوت پیش بینی شده است کار مصرف کننده را آسان می کند.

با دوربین های جدید می توان در زیر آب بدون هیچگونه آسیبی عکاسی کرد

امسال تولید کنندگان، دوربین هایی با کیفیت بهتر با خصوصیت چاپ عکس در ابعاد بزرگ ارائه نموده اند، بعضی از این دوربین ها ضد آب هستند و می توان در زیر آب بدون هیچگونه آسیبی با آنها عکاسی کرد.

ارایه نرم افزارهای گوناگون برای مونتاژ، ایجاد تغییرات جزیی و کلی و روتوش عکس از جمله محصولاتی است که شرکت های بزرگ و کوچک روی آن ها سرمایه گذاری زیادی کرده اند.

"بهنام ماهر" که در رشته مهندسی عکاسی تحصیل کرده و از چند سال پیش در نمایشگاه فتوکینا فعالیت دارد با اشاره به گرایش های جدید در محصولات عکاسی می گوید که به دلیل همگانی شدن و آسان شدن این فن ، رقابت سنگینی بین تولید کنندگان بوجود آمده است.

به گفته آقای ماهر:"گرایش بیشتر به کوچکتر کردن دوربین ها، افزایش دقت و کیفیت بهتر عکس، مصرف کمتر باتری و همینطور پائین بردن قیمت دوربین ها بوده است، در نتیجه رقابت بسیار شدیدی بین تولید کنندگان دوربین ها بوجود آمده است."

نمونه این رقابت بسیار شدید را می توان در از دور خارج شدن بسیاری از تولید کنندگان دوربین های عکاسی مثل کونیکا و مینولتا دانست، یا دوربین های دیجیتالی کداک که تولید آنها متوقف شده است.

علاوه بر نرم افزارهای مختلف که می توانند کیفیت دوربین های دیجیتالی را بهتر و دگرگون کنند، امسال در نمایشگاه فتوکینا تعدادی دوربین های بزرگتر SLR با لنزقابل تعویض ارائه شده اند.

تولید کنندگان بار دیگر به تولید این نوع دوربین پرداخته اند که غیر از عکاسی اتوماتیک، امکان کاربرد نظرات شخصی عکاس را بیشتر می کنند.

با امکانات این دوربین عکاس می تواند با تعویض لنز، تنظیم دریچه دیافراگم و زمان نوردهی، دخالت بیشتری در نوع و کیفیت عکس خود داشته باشد.

نمایش ۱۳ نوع از این دوربین ها که بعضی از آنها برای عکاسان حرفه ای به کار می رود، در کنار دوربین های مصرفی جذابیتی برای عکاسان حرفه ای است.

آیا تولید انبوه دوربین منجر به از بین رفتن مرز بین عکاسی حرفه ای و آماتوری می شود؟

بهنام ماهر در پاسخ به این سوال می گوید: "خیر،من هنوز هم جایگاه عکاسی حرفه ای را بالاتر از این می دانم. عکاسی دو وجه دارد یکی وجه تکنیکی عکاسی و یکی وجه هنری آن."

به گفته آقای ماهر" یک عکاس حرفه ای نه تنها به تکنیک عکاسی آشنا است و قادر به استفاده از این تکنیک است، بلکه هنرمند خوبی هم هست و می تواند عکسهائی ماندگار بگیرد و هرکسی دارای این هنر عکاسی نیست."

43% جوانان بین ۱۸ تا ۳۵ سال از تلفن همراه خود به عنوان دوربین عکاسی استفاده می کنند

طبق آمار منتشر شده ۴۳% جوانان بین ۱۸ تا ۳۵ سال از تلفن همراه خود به عنوان دوربین عکاسی استفاده می کنند. این نکته باعث شده تا تولید کنندگان وسایل عکاسی به تولید هرچه بیشتر تلفن های همراه مجهز به به دوربین بپردازند.

مدل های جدیدتر تلفن های همراه نه تنها امکان ارسال عکس از طریق خود دستگاه یا بوسیله اینترنت را دارند، بلکه قادر به چاپ عکس بدون استفاده از کامپیوتر هستند.

تولید کنندگان برای این منظورچاپگرهای کوچکی ابداع کرده اند که با باطری کار می کنند و می توان آنها را در مسافرت به همراه داشت.

یک سالن بزرگ در نمایشگاه فتوکینا یه چاپگرهای عکس اختصاص داده شده که همگام با تحولات در عکاسی ، پیشرفته تر می شوند.

در این سالن چاپگرهای بزرگی که برای کارهای صنعتی استفاده می شوند و همچنین چاپگرهای قابل حمل، توجه گروه های مختلف تماشاگران را به خود جلب کرده است.

تازه ترین نوع چاپگرعکس، چاپگرهایی هستند که به منظور کیفیت بهتر، با تعداد بیشتر از سه یا چهار رنگ جوهر که پیش از این معمول بوده بود کار می کند.

تولید کنندگان قیمت چاپگرهای A۳ را به منظور استفاده همگانی برای چاپ عکس های بزرگ کاهش داده اند.

گناه

واقعا گناه نکردن خیلی سخته من که نتو نستم بیشتر از 7 روز پاک بمونم
نه اینکه دختر رو .......... نه
نگاه پاک داشتن چشم چرونی نکردن و .......
من که اخه هر چی تو خیابون راه میری می بینی
دختر های جور واجور با اون تیپ گذائی و مانتو های چاک دار خواسته و
نا خواسته چشم ادم رو می دزده باز هم گناه
شما ئی که دخترین و یا پسر چی می گین

ایمان به خدا و عالم غیب ما فوق الطبیعه

مقاله سوم
ایمان به خدا و عالم غیب ما فوق الطبیعه
کلمه 1 - قال امیرالمؤ منین علیه السلام :
الایمان معرفة بالقلب و اقرار باللسان و عمل بالارکان .
ترجمه :
ایمان سه چیز است معرفت خدا به قلب و اقرار به زبان و عمل به جوارح .
شرح :
یعنى به ایمان تنها لفظ و حرف بر زبان نیست بلکه حقیقت ایمان اول معرفت و شناسائى خداست به قلب و به وطن ذات قلب المومن عرش الرحمان براى آنست که خدا را به قلب مشاهده مى کند پس ایمان اول معرفت و شهود خداست به چشم قلب و مطابق قلب بر زبان نیز جارى سازد تا خلق را هم به ایمان دعوت کند که چون زبان با قلب مطابق شد سخن موثر خواهد بود الکلمة اذا خرجت من القلب وقعت فى القلب و اذا خرجت من اللسان لم تجاوز الآذان سخن کز دل برون آید نشیند لاجرم بر دل ، و اگر به زبان تنها بود بگوش مى رسد و بدل نمى رسد و آنگاه که قلب و زبان مطابق شد. باز عمل بار کان هم شرط ایمان است یعنى باید مطابق قلب و زبان هر عمل نیکو که به جسم یا به مال او مربوط است اعضاى او باید به حکم ایمان بجاى آرد مانند نماز و روزه و انفاق مال و جهاد در راه دین و غیره تا به مقام ایمان براستى و حقیقت نائل شود و اگر ایمان در قلب نبود منافق است و کافر و اگر در قلب بود در زبان و در عمل و ارکان نبود مومن است اما فاسق و مقامش در ایمان ضعیف است و هر گاه سه مقام بود ایمان کامل با عدل و تقوى است و معتزلیان بین کفر و ایمان فاسق را واسطه دانند نه مومن و نه کافر شمارند و ما امامیه فاسق را مومن معصیت کار دانیم و قابل توبه و دخول بهشت شناسیم .
کلمه 2 - قال امیرالمؤ منین علیه السلام :
ما آمن بالله من قطع رحمة .
ترجمه :
فرمود ایمان بخدا نیاورده است کسى که قطع رحم کند.
شرح :
یعنى هر کس با رحم و خویشاوندان و خاندان خود طریق مواصلت و محبت نپوید بلکه از ارحام خود کناره گیرد و یا به آنها جور و ستم روا دارد آنکش بخدا ایمان ندارد که خدا در قرآن فرماید:
فاتقوا الله الذى تسائلون به والارحام . خدا ترس باشید که از آن سوال شوید و ارحام را رعایت کنید و قطع رحم زنها مکنید آنکس به ارحام و خاندان و خویشان خود محبت نکند ((یا دشمنى کند)) از حکم فطرت بیرون است چون محبت خویشان حکم فطرت انسان است و هر که از حکم فطرت بیرون رود از معرفت و ایمان بخدا که ((دانش حق ذوات را فطرى است )) بى بهره ماند زیرا فطرتش از انسانیت منحرف و منسلخ است و در فطرت منحرف از انسانیت خداشناسى و ایمان وجود ندارد، و جاى دیگر فرمود: لاایمان لمن لا عقل له یعنى آنکه عقل فطرى نداشت ایمان بخدا ندارد نتیجه آن که هر کس قطع رحم کند یا بى ایمان یا البته ضعیف الایمان است و هر که را نور ایمان است صله رحم کند بلکه به عالم نبات و حیوان نیز احسان کند که علاوه بر نوع انسان که بنى آدم اعضاى یکدیگرند حیوان و نبات هم خویشان انسان با علم و ایمانند چون گاو و گوسفندى که به او شیر مى دهند به منزله مادرند و نباتات که با و قوت مى دهند به منزله بستگان .
کلمه 3 - قال امیرالمؤ منین علیه السلام :
ثلاث من کن فیه فقد اکمل الایمان : العدل فى الغضب و الرضا، والاقتصاد فى الفقر و الغنى ، و اعتدال الخوف و الرجا .
ترجمه :
سه وصف در انسان دلیل کمال ایمانست .
یکى آنکه با دشمن و دوست غضب و خوشنودى او را از عدالت بیرون نبرد، دیگر در حال فقر و غنا اقتصاد و میانه روى را رعایت کند، دیگر از خدا خوف و امیدواریش ‍ معتدل و مساوى باشد.
شرح :
ایمان انسان آنگاه کامل باشد که :
اولا. با خلق اگر دوست یا دشمن است حب و بغض شخصى نداشته و ملکه عدالت و خلق انصاف را حفظ کند و در مقام حکم در حق دشمن و دوست بعدل قضاوت کند که جور به دشمن و طرفدارى از دوست به حکم هواى نفس نقص ایمان و خلاف وجدان و دور از طریق خدا پرستى است .
و ثانیا. با خود در حال فقر و غنى معتدل باشد نه فقر او را بدنائت و لئامت افکند، و نه غنى و ثروت او را به اسراف و عیاشى و شهوت رانى کشاند.
و ثالثا. با خدا خوف و امیدش مساوى باشد نه خوف از امید افزون و نه امید از خوف که اگر خوفش کمتر از امید وارى بخدا شد قوى است و تجرى نفس به فریب اینکه خدا ارحم الراحمین است ((عفو خدا بیشتر از جرم ماست )) او را بورطه عصیان کشد. و اگر خوفش بیش از امید باشد بسا نفس از راه شدت خوف او را از توجبه برحمت واسعه بى نهایت خدا غافل کند و به حال نا امیدى و یاس از رحمت خدا که بزرگترین گناهست در اندازد در صورتیکه ایمد به رحمت الهى موجب شوق و رغبت به کار نیکو گردد و روح را منبسط و شاد خاطر نگاه دارد پس باید اهل ایمان در خوف و رجا معتدل باشند.
در کلمه دیگر حضرت فرمود خف ربک وارج رحمته یومنک مما تخاف و ینلک ما رجوت از قهر خدا بترس و به رحمتش امید وار باش تا خدا از هر مخوفى تو را ایمن سازد و بهر چه امید وارى نائل گرداند و در اواخر عمر و سنین پیرى در اخبار است که غلبه امید بر خوف پسندیده است چون شهوت و غضب ضعیف شده و هنگام انتقال از این عالم فررا رسیده است بهتر است که بنده امیدش برحمت نامنتهاى خدا بیشتر باشد تا با رضا و شوق به لقاى حق از جهان رود تا بباغ رضوان شتابد.
کلمه 4 - قال امیرالمؤ منین علیه السلام :
الایمان شجرة اصلها الیقین و فرعها التقى و نورها الحیاء و ثمرها السخاء .
ترجمه :
ایمان به خدا در مثل درختى است که ساقه آن یقین است و شاخه اش تقوى و شکوفه اى حیاء و میوه اش سخاوت است .
شرح :
حضرت ، ایمان به خدا را به درختى مثل زده و اصل آن یعنى ساقه و ریشه و ذات درخت مقام یقین به مبدا و معاد است که بى هیچ شک و ریب خدا و قیامت را معتقد باشد تا به هیچ تشکیک از این عقیده بیرون نرود الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکة . و تمثال ثبات در ایمان را فرمود المومن کالجبل الراسخ لاتزعزعه القواصف مومن مانند کوهى استوار است و هیچ باد فتنه و حوادث عالم او را از جاى حرکت نتواند داد.
اما شاخه درخت ایمان تقوى داشتن است از هر چه عمل زشت و کار نارواست بلکه مقام عالى آن تقوى از هر لذت و خوشى جز لذت لقاى خدا و شهود آن معشوق کل الحسن یکتاست .
اما شکوفه آن درخت که زینت و جمال اوست فرمود حیاء از خود و خدا و خلق است کارى که خود بالوجوان زشت مى داند نکند و از آنچه خدا نهى کرده شرم کند و کار حرام را بى حیائى و جسات خدا شمارد و بر خلق هم کار بد خود را مستور دارد و از تجاهر به عصیان شرم کند که اگر فسق و گناه پنهان را آشکار کند موجب پرده درى و خرابى جامعه و فساد جرات مردم به عصیان شود.
اما میوه درخت ایمان فرمود سخاوت نفس است و سخاوت نه تنها احسان به فقیران و مستمندان است بلکه ملکه سخاوت به حقیقت قوه ایست از آثار علو نفس و بلندى همت که لازمه اش آنست که انسان از جان و مال به راه خدا و احسان به خلق خود دارى نکند و در آنچه خیر و صلاح مقام انسانى است به امر حق و راى عقل کامل مال و جانرا به آسانى بذل تواند کرد بلکه از احسان هر گونه احسانى به خلق جهان لذت برد و به میل شوق و رغبت قلبى به خلق احسان کند و عالى ترین مرتبه سخاوت انما نطعمکم لوجه الله است که ایثار باشد یعنى با وجود احتیاج خود به چیزى آنرا براى خدا بخلق عطا کند و فقنا الله تعالى .
کلمه 5 - قال امیرالمؤ منین علیه السلام :
اصل الایمان (حسن ) التسلیم لامرالله .
ترجمه :
اصل واساس ایمان بخدا تسلیم امر خدا شدنست .
شرح :
یعنى حقیقت ایمان بخدا آنست که انسان در اثر عبادات و طاعات و مجاهدات با نفس ‍ به مقام تسلیم و رضا نائل شود و در معرفت حق بدان مقام رفیع رسد که سراپاى فانى در اراده خدا گردد. لذا حضرت در حدیث کمیل بعد از فنا و بقا که عالى ترین مقامات نفس است فرمود لها خاصیتان : الرضا و التسلیم مقام رضا و تسلیم خاصیت نفس کلیه الهیه است که اشرف و اعلاى نفوس قدسیه است و بنابراین اصل ایمان اینجا مراد کمال و حقیقت ایمانست که براى نفوس کلیه الهیه حاصل است و ملازم مقام رضا تسلیم است که انسان عارف پس از طى جمیع مقامات سلوک به مقام رفیع رضا و تسلیم مى رسد پس عارف هر گاه از مراتب ابتدائى که تجلیه و تخلیه است و متوسط که تحلیه بصفات کمال است در گذشت و بمقام عالى و اعالى نائل شد که مقام فناست فناى افعالى و صفاتى و ذاتى که محو و طمس و محق است )) آنجا بمقام رضا تسلیم بلطف خاص حق نائل گردد و برخى چون حکیم سبزوارى مقامات کلى سلوک را بترتیب چنین ذکر کرده اند.
1 - مقام ایمان .
2 - و مقام توبه عام و خاص و اخص ((توبه از گناه توبه از ترک اولى توبه از توجه بغیر خدا)).
3 - و مقام تقوى که آنرا نیز سه مرتبه است ((تقواى از حرام ، تقواى از لذت مباح ، تقواى از غیر لذت شهود حق )).
4 - و مقام صدق و انابه .
5 - و مقام مراقبه .
6 - و مقام محاسبه .
7 - و مقام توکل .
8 - و مقام رضا.
9 - و مقام تسلیم .
10 - و آخرین مقام مقام تسلیم است که عارف در این مقام ابدا بر خود یا بر غیر چیزى از حق نخواهد و هرگز اعتراض بر فعل حق ندارد و بهر چه پیش آید مبتهج و خوش ‍ است هرگز چرا چنین شد یا چنان نگوید چرا سالمم یا مریض یا فقیر یا غنى چرا سرد یا گرم است ابدا نگوید که چون و چرا در کار حکمت ازلى خلاف مقام رضاست .
چون و چرا را بهل که در عشق
از عاشقان چند و چون روا نیست
این گفته مرتضاست بنیوش
خوشتر ز گفتار مرتضى نیست
جز آنچه خدا خواهد چیزى در نظام کلى و نظام شخصى نخواهد بلکه بهتر از آنچه هست نداند این مقام رضا و تسلیم حقیقت و غرض اصلى و مقصود نهائى ایمان است رزقناالله تعالى .
کلمه 6- قال امیرالمؤ منین علیه السلام :
من اعطى فى الله و منع فى الله واحب فى الله و ابغض فى الله فقداستکمل الایمان
ترجمه :
هر کس عطاى او براى خدا، منعش براى خدا، و دوستیش براى خدا، و دشمنیش همه براى خدا باشد چنین کس ایمانش بمرتبه کمال رسیده است .
شرح :
یعنى آنکس که از میل و هواى خود بکلى خالى شد و به زبان حقیقت گفت ،
فانیم از خویش و موجودم بحق
شد لباس هستیم یکباره شق
نیست از خود هستم از دیدار خود
چونکه جان کردم فداى یار خود
نیست از من جنبشى از ذات من
اوست در من دمبدم جنبش فکن
آنکس متخلق به اخلاق الله است بلکه فانى فى الله ، و عطا و منع و حب و بغضى از خود ندارد.
چون از وجود خود چونى گشته تهى
نیست از غیر از خدایش آگهى
پس چنین کس در ایمان بخدا که مراتبش بسیار است بمقامات عالیه رسیده است .



نصیحت حضرت امیرالمؤ منین علیه السّلام و ختم کتاب
قال امیرالمؤ منین علیه الصلوة والسّلام :
یا ایهاالناس اقبلوا النصیحة ممن نمصحکم و تلقوها بالطاعه ممن حملها الیکم و اعلموا ان الله سبحانه لم یمدح من القلوب الا اوعاها للحکمه و من الناس الا اسرعهم الى الحق اجابه و اعلموا ان الجهاد الاکبر جهادالنفس فاشتغلوا بجهاد انفسکم تسعدوا وارفضو القیل والقال تسلموا و اکثروا ذکر الله تغنموا و کونوا عبادالله اخوانا تفوزوا لدیه بالنعیم المقیم .
الا اى مردم نصیحت آنکس که بشما ((براى خدا)) اندرز و پند میدهد نیکو بشنوید و اطاعت کنید و بدانید که خدا مدح نگوید ((و دوست ندارد)) مگر دلهائى را که لایق تر براى آموختن حکمت و معرفتند و زودتر دعوت خدا را اجابت ((و امر او را اطاعت )) مى کنند و بدانید که بزرگ ترین جهاد جهاد با نفس اماره است پس آماده شوید و جدا بجهاد با نفس خود بپردازید تا بسعادت ابد رسید و قیل و قال را بیک سو نهید و حرف و گفتگو را بدور ریزید ((و بکار پردازید)) تا بساحل سلامت رسید و خدا را بسیار یاد کنید تا به ذکر خدا غنیمت بزرگ و لذات ابد یابید و اى بندگان خدا با هم برادر ایمانى باشید ((یکدل و یکرنگ با صفا با هم زندگى کنید)) تا نزد خدا در بهشت نعیم جاودانى بسعادت و فیروزى رسید.
رزقناالله سبحانه تعالى بحق رحمته الواسعة .
((محیى الدین مهدى الهى قمشه اى )).


جامعه برای پیشرفت به چه چیز هایی نیازمند است

بسم الله الرحمن الرحیم

جامعه برای پیشرفت به چه چیز هایی نیازمند است؟

1=>یک جامعه شناس پر توان "تا جامعه را بشناسد و نظریه های تکاملی جامعی ارایه دهد واز تنگناهای بزرگ اجتماعی
مثل انواع فساد تباهی تهاجم های فرهنگی و....... برهاند .

شهید بهشتی(شهید مظلوم) از معدود متفکران و جامعه شناسان نظریه پرداز قرن بود که فقط چند تن از انان تا کنون زیسته اند
فردی با ضریب هوشی فوق العاده بالا که در اوایل انقلاب به چند زبان زنده دنیا مسلط بود _آن زمان کسی که دیپلم داشت عالم محسوب می شد_وی شخصی کاملا شناخته شده برای غرب و آلمان بود
او دشمن شناس بسیار ماهری بود که کوچکترین تحرک دشمن را می شناخت وبهترین راهکار را ارایه می داد
"ایران را المان خواهم ساخت " این یکی از جملاتی بود که شهادتش وخطر ساز بودنش برای دشمن را قطعی ساخت

2=> در جامعه اسلامی نیاز به یک مفسر و مبلغ دینی بود تا انعطاف پذیری های دینی را شناخته وا را طبق زبان مردم ترجمه کند (دین شناس باشد نه دین دار)

شهید مطهری یک فیلسوف و عالم بزرگ دینی بود تمامی فتنه ها و دودستگی های دینی را در نطفه خفه می کرد .
.مارکسیسم ... لیبرالیسم... امپریالیسم ...خدا... زهد و رهبانیت و ..موضوعاتی بزرگ در منحرف کردن اسلام اند که اولین نفوذ اخرین خواهد بود
وی چنان انان را متلاشی کرد که تا اکنون بازسازی نگشته اند

3=> به یک خدمتکار که برای مردم کار کند و سرمایه جوانی اش را برای مردم صرف کرده باشد
شهید رجایی از مردمی ترین رییس جمهور بود

4=>یک دانشمند یک نظامی یک دانشمند پرور که از هر راهی شاهراه بسازد وی( دکتر چمران) همه این ها بود

دکتر چمران در ایران بدنیا امد در لبنان ازدوا ج کرد در امریکا بزرگترین تئوری پایه ای در مورد فعل و انفعالات هسته ای ارائه کرد و در ایران به شهادت رسید

کودکان یتیمی که در لبنان پرورش داد از بزرگان حزب الله اند این ها فقط شاخه از اقیا نوس پر تلاطم او بودند

فرزندان چمران اسرائیل را به ستوه دراورده اند چه برسد از اینکه او سالها در ایران می بود

جالب اینکه تاکنون این دسته از دانشمندان با هم و در یک زمان نزیسته اند حداقل برای پرورش یکی از این ها دهها سال وقت لازم است

دشمن انها را خوب شناخت و خوب به هدفش رسید زندگی نامه دکتر چمران را بخوانید زندگی نامه دیگران را حتما پیدا و منتشر خواهم کرد

نویسنده :مجتبی



من‏المؤمنین‏رجال‏صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی‏نحبه و منهم من ینتظر و مابدلوا تبدیلا.
«قرآن کریم- الاحزاب آیه23»
سخن گفتن و از اشک شهیدی با ابعاد گوناگون، ‌از اسوه‏ای که جمع اضداد بود، از آهن ، ‌از شیر بیشة نبرد و عارف شب‏های قیرگون، از پدر یتیمان و دشمن سرسخت کافران بسیار سخت بلکه محال است.
سخن گفتن از شهید دکتر مصطفی چمران، این مرد عمل و نه مرد سخن، این نمونه کامل هجرت، جهاد و شهادت، این شاگرد مکتب علی(ع)، این مالک‏اشتر جنوب لبنان و حمزة کربلای خوزستان سخت و دشوار است. چرا که حتی نمی‏توان یکی از ابعاد وجودی او را آنگونه که هست، توصیف کرد و نبایست انتظار داشت که بتوانیم تصویر کاملی در این مختصر از او ترسیم نمایئم، که مردان و رهروان راه علی(ع) و حسین(ع) را با این کلمات مادی و معیارهای خاکی نمی‏شود توصیف نمود و سنجید.
این مروری است گذرا و سریع، بر حیات کوتاه اما پرحادثه و سراسر تلاش، ایثار، عشق و فداکاری شهید دکتر مصطفی چمران.
تـولد:
دکتر مصطفی چمران در سال 1311 در تهران، خیابان پانزده خرداد، بازار آهنگرها، سرپولک متولد شد.
تحصیـلات:
وی تحصیلات خود را در مدرسه انتصاریه، نزدیک پامنار، آغاز کرد و در دارالفنون و البرز دوران متوسطه را گذراند؛ در دانشکده فنی دانشگاه تهران ادامه تحصیل داد و در سال 1336 در رشتة الکترومکانیک فارغ‏التحصیل شد و یک‏سال به تدریس در دانشکدة‌ فنی پرداخت.
وی در همة دوران تحصیل شاگرد اول بود. در سال 1337 با استفاده از بورس تحصیلی شاگردان ممتاز به امریکا اعزام شد و پس از تحقیقات‏علمی در جمع معروف‏ترین دانشمندان جهان در دانشگاه کالیفرنیا و معتبرترین دانشگاه امریکا –برکلی- با ممتازترین درجة علمی موفق به اخذ دکترای الکترونیک و فیزیک پلاسما گردید.

فعـالیت‏های اجتماعی:
از 15سالگی در درس تفسیر قرآن مرحوم آیت‏الله طالقانی، در مسجد هدایت، و درس فلسفه و منطق استاد شهید مرتضی مطهری و بعضی از اساتید دیگر شرکت می‏کرد و از اولین اعضاء انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران بود. در مبارزات سیاسی دوران دکتر مصدق از مجلس چهاردهم تا ملی شدن صنعت‏نفت شرکت داشت و از عناصر پرتلاش در پاسداری از نهضت‏ملی ایران در کشمکش‏های مرگ و حیات این دوره بود. بعد از کودتای ننگین 28 مرداد و سقوط حکومت دکتر مصدق،‌ به نهضت مقاومت ملی ایران پیوست و سخت‏ترین مبارزه‏ها و مسئولیت‏های او علیه استبداد و استعمار شروع شد و تا زمان مهاجرت از ایران، بدون خستگی و با همه قدرت خود، علیه نظام طاغوتی شاه جنگید و خطرناک‏ترین مأموریت‏ها را در سخت‏‏ترین شرایط با پیروزی به انجام رسانید.
در امریکا، با همکاری بعضی از دوستانش، برای اولین‏بار انجمن اسلامی دانشجویان امریکا را پایه‏ریزی کرد و از مؤسسین انجمن دانشجویان ایرانی در کالیفرنیا و از فعالین انجمن دانشجویان ایرانی در امریکا به شمار می‏رفت که به دلیل این فعالیت‏ها، بورس تحصیلی شاگرد ممتازی وی از سوی رژیم شاه قطع می‏شود. پس از قیام خونین 15 خرداد سال 1342 و سرکوب ظاهری مبارزات مردم مسلمان به رهبری امام‏خمینی(ره) دست به اقدامی جسورانه و سرنوشت‏ساز می‏زند و همه پل‏ها را پشت‏سر خود خراب می‏کند و به همراه بعضی از دوستان مؤمن و هم‏فکر، رهسپار مصر می‏شود و مدت دو سال، در زمان عبدالناصر،‌ سخت‏ترین دوره‏های چریکی و جنگ‏های پارتیزانی را می‏آموزد و به عنوان بهترین شاگرد این دوره شناخته می‏شود و فوراً مسئولیت تعلیم چریکی مبارزان ایرانی به عهدة او گذارده می‏شود.
به علت برخورداری از بینش عمیق مذهبی، از ملی‏گرایی ورای اسلام گریزان بود و وقتی در مصر مشاهده کرد که جریان ناسیونالیسم عربی باعث تفرقة مسلمین می‏شود، به جمال عبدالناصر اعتراض کرد و ناصر ضمن پذیرش این اعتراض گفت که جریان ناسیونالیسم عربی آنقدر قوی است که نمی‏توان به راحتی با آن مقابله کرد و با تأسف تأکید می‏کند که مات هنوز نمی‏دانیم که بیشتر این تحریکات از ناحیة دشمن و برای ایجاد تفرقه در بین مسلمانان است. به دنبال آن، به چمران و یارانش اجازه می‏دهد که در مصر نظرات خود را بیان کنند.
در لبنـان:
بعد از وفات عبدالناصر، ایجاد پایگاه چریکی مستقل، برای تعلیم مبارزان ایرانی، ضرورت پیدا می‏کند و لذا دکتر چمران رهسپار لبنان می‏شود تا چنین پایگاهی را تأسیس کند.
او به کمک امام موسی‏صدر، رهبر شیعیان لبنان، حرکت محرومین و سپس جناح نظامی آن، سازمان «امل» را براساس اصول و مبانی اسلامی پی‏ریزی نموده که در میان توطئه‏ها و دشمنی‏های چپ و راست، با تکیه بر ایمان به خدا و با اسلحة شهادت، خط راستین اسلام انقلابی را پیاده می‏کند و علی‏گونه در معرکه‏های مرگ و حیات به آغوش گرداب خطر فرو می‏رود و در طوفان‏های سهمناک سرنوشت، حسین‏وار به استقبال شهادت می‏تازد و پرچم خونین تشیع را در برابر جبارترین ستم‏گران روزگار، صهیونیزم اشغال‏گر و هم‏دستان خونخوار آنها، راست‏گرایان «فالانژ»، به اهتزاز درمی‏آورد و از قلب بیروت سوخته و خراب تا قله‏های بلند کوه‏های جبل‏عامل و در مرزهای فلسطین اشغال شده از خود قهرمانی‏ها به یادگار گذاشته؛ در قلب محرومین و مستضعفین شیعه جای گرفته و شرح این مبارزات افتخارآمیز با قلمی سرخ و به شهادت خون پاک شهدای لبنان، بر کف خیابان‏های داغ و بر دامنة کوه‏های مرزی اسرائیل برای ابد ثبت گردیده است.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران:
دکتر چمران با پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران، بعد از 23 سال هجرت، به وطن باز می‏گردد. همه تجربیات انقلابی و علمی خود را در خدمت انقلاب می‏گذارد؛ خاموش و آرام ولی فعالانه و قاطعانه به سازندگی می‏پردازد و همة تلاش خود را صرف تربیت اولین گروه‏های پاسداران انقلاب در سعدآباد می‏کند. سپس در شغل معاونت نخست‏وزیر در امور انقلاب شب و روز خود را به خطر می‏اندازد تا سریع‏تر و قاطعانه‏تر مسئله کردستان را فیصله دهد تا اینکه بالاخره در قضیة فراموش ناشدنی «پاوه» قدرت ایمان و ارادة آهینن و شجاعت و فداکاری او بر همگان ثابت می‏گردد.
در کردستـان:
در آن شب مخوف پاوه، همة امیدها قطع شده بود و فقط چند پاسدار مجروح، خسته و دل‏شکسته در میان هزاران دشمن مسلح به محاصره افتاده بودند. اکثریت پاسداران قتل‏عام شده بودند و همة شهر و تمام پستی و بلندی‏ها به دست دشمن افتاده بود و موج نیروهای خونخوار دشمن لحظه به ‏لحظه نزدیک‏تر می‏شد. باران گلوله می‏بارید و می‏رفت تا آخرین نقطه مقاومت نیز در خون پاسداران غرق گردد. ولی دکتر چمران با شهامت و شجاعت و ایثارگری فراوان توانست این شب هولناک را با پیروزی به صبح امید متصل کند و جان پاسداران باقی‏مانده را نجات دهد و شهر مصیبت‏زده را از سقوط حتمی برهاند.
آنگاه فرمان انقلابی امام‏خمینی(ره) صادر شد. فرماندهی کل قوا را به دست گرفت و به ارتش فرمان داد تا در 24 ساعت خود را به پاوه برساند و فرماندهی منطقه نیز به عهدة دکتر چمران واگذار شد.
رزمندگان از جان گذشته انقلاب، اعم از سرباز و پاسدار به حرکت درآمدند و همة تجارب انقلابی، ایمان، فداکاری، شجاعت،‌قدرت رهبری و برنامه‏ریزی دکتر چمران در اختیار نیروهای انقلاب قرار گرفت و عالی‏ترین مظاهر انقلابی و شکوهمندترین قهرمانی‏ها به وقوع پیوست و در عرض 15 روز شهرها و راه‏ها و مواضع استراتژیک کردستان به تصرف نیروهای انقلاب اسلامی درآمد و کردستان از خطر حتمی نجات یافت و مردم مسلمان کرد با شادی و شعف به استقبال این پیروزی رفتند.
وزارت دفـاع:
دکتر چمران بعد از این پیروزی بی‏نظیر به تهران احضار شد و از طرف رهبر عالیقدر انقلاب، امام‏خمینی(ره)، به وزارت دفاع منصوب گردید.
در پست جدید، برای تغییر و تحول ارتش از یک نظام طاغوتی، به یک سلسله برنامه‏های وسیع بنیادی دست زد که پاک‏سازی ارتش و پیاده کردن برنامه‏های اصلاحی از این قبیل است تا به یاری خدا و پشتیبانی ملت، ارتشی به وجود آید که پاسدار انقلاب و امنیت استقلال کشور باشد و رسالت مقدس اسلامی ما را به سرمنزل مقصود برساند.
مجلـس:
دکتر مصطفی چمران در اولین دور انتخابات مجلس شورای اسلامی، از سوی مردم تهران به نمایندگی انتخاب شد و تصمیم داشت در تدوین قوانین و نظام جدید انقلابی، بخصوص در ارتش،‌ حداکثر سعی و تلاش خود را بکند تا ساختار گذشتة ‌ارتش به نظامی انقلابی و شایسته ارتش اسلامی تبدیل شود. در یکی از نیایش‏های خود بعد از انتخاب نمایندگی مردم در مجلس شورای اسلامی، اینسان خدا را شکر می‏گوید: «خدایا، مردم آنقدر به من محبت کرده‏اند و آنچنان مرا از باران لطف و محبت خود سرشار کرده‏اند که به راستی خجلم و آنقدر خود را کوچک می‏بینم که نمی‏توانم از عهده آن به درآیم. خدایا، تو به من فرصت ده، توانایی ده تا بتوانم از عهده برآیم و شایستة این همه مهر و محبت باشم.»
وی سپس به نمایندگی رهبر کبیر انقلاب اسلامی در شورایعالی دفاع منصوب شد و مأموریت یافت تا بطور مرتب گزارش کار ارتش را ارائه کند.
در خوزستـان:
گروهی از رزمندگان داوطلب، به گِرد او جمع شدند و او با تربیت و سازماندهی آنان، ستاد جنگ‏های نامنظم را در اهواز تشکیل داد. این گروه کم‏کم قوت گرفت و منسجم شد و خدمات زیادی انجام داد. تنها کسانی که از نزدیک شاهد ماجراهای تلخ و شیرین،‌ پیروزی‏ها و شکست‏ها، شهامت‏ها و شهادت‏ها و ایثارگری‏های آنان بودند، به گوشه‏ای از این خدمات که دکترچمران شخصاً مایل به تبلیغ و بازگویی آنها نبود، آگاهی دارند.
ایجاد واحد مهندسی فعال برای ستاد جنگ‏های نامنظم یکی از این برنامه‏ها بود که به کمک آن، جاده‏های نظامی به سرعت در نقاط مختلف ساخته شد و با نصب پمپ‏های آب در کنار رود کارون و احداث یک کانال به طول حدود بیست کیلومتر و عرض یک متر در مدتی حدود یک‏ماه، آب کارون را به طرف تانک‏های دشمن روانه ساخت، به طوری که آنها مجبور شدند چند کیلومتر عقب‏نشینی کنند و سدی عظیم مقابل خود بسازند و با این عمل فکر تسخیر اهواز را برای همیشه از سر به دور دارند.
یکی از کارهای مهم و اساسی او از همان روزهای اول، ایجاد هماهنگی بین ارتش، سپاه و نیروهای داوطلب مردمی بود که در منطقه حضور داشتند. بازده این حرکت و شیوة جنگ مردمی و هماهنگی کامل بین نیروهای موجود، تاکتیک تقریباً جدید جنگی بود؛ چیزی که ابرقدرت‏ها قبلاً فکر آن را نکرده بودند. متأسفانه این هماهنگی در خرمشهر بوجود نیامد و نیروهای مردمی تنها ماندند. او تصمیم داشت به خرمشهر نیز برود، ولی به علت عدم وجود فرماندهی مشخص در آنجا و خطر سقوط جدی اهواز، موفق نشد ولی چندین‏بار نیروهایی بین دویست تا یک‏هزار نفر را سازماندهی کرده و به خرمشهر فرستاد و آنان به کمک دیگر برادران مقاوم خود توانستند در جنگی نابرابر مقابل حملات پیاپی دشمن تا مدت‏ها مقاومت کنند.
محرم ماه شهادت و پیروزی سوسنگرد:
پس از یأس دشمن از تسخیر اهواز، صدام سخت به فتح سوسنگرد دل‏بسته بود تا رویای قادسیه را تکمیل کند و برای دومین‏بار به آن شهر مظلوم حمله کرد و سه روز تانک‏های او شهر را در محاصره گرفتند و روز سوم تعدادی از آنان توانستند به داخل شهر راه یابند.
دکتر چمران که از محاصره تعدادی از یاران و رزمندگان شجاع خود در آن شهر سخت برآشفته بود، ‌با فشار و تلاش فراوان خود و آیت‏الله خامنه‏ای، ارتش را آماده ساخت که برای اولین‏بار دست به یک حمله خطرناک و حماسه‏‏آفرین نابرابر بزند و خود نیز نیروهای مردمی و سپاه پاسداران را در کنار ارتش سازماندهی کرد و با نظمی نو و شیوه‏ای جدید از جانب جادة اهواز- سوسنگرد به دشمن یورش بردند. شهیدچمران پیشاپیش یارانش، به شوق کمک و دیدار برادران محاصره شده در سوسنگرد، به سوی این شهر می‏شتافت که در محاصرة تانک‏های دشمن قرار گرفت. او سایر رزمندگان را به سوی دیگری فرستاد تا نجات یابند و خود را به حلقة‌ محاصرة دشمن انداخت؛ چون آنجا خطر بیشتر بود و او همیشه به دامان خطر فرو می‏رفت. در این هنگام بود که نبرد سختی درگرفت؛ نیروهای کماندوی دشمن از پشت تانک‏ها به او حمله کردند و او همچون شیری در میدان، در مصاف با دشمن متجاوز از نقطه‏ای به نقطه‏ای دیگر و از سنگری به سنگری دیگر می‏رفت. کماندوهای دشمن او را زیر رگبار گلولة خود گرفته بودند، تانک‏ها به سوی او تیراندازی می‏کردند و او شجاعانه بدون هراس از انبوه دشمن و آتش شدید آنها سریع، چابک، برافروخته و شادان از شوق شهادت در رکاب حسین(ع) و در راه حسین(ع). در روز قبل از تاسوعا، به آتش آنها پاسخ گفته و هر لحظه سنگر خود را تغییر می‏داد. در همین اثناء، هم‏رزم باوفایش به شهادت رسید و او یک‏تنه به نبرد حسین‏گونه خود ادامه می‏داد و به سوی دشمن حمله می‏برد. هرچه تنور جنگ گرم‏تر کی‏شد و آتش حمله بیشتر زبانه می‏کشید، چهرة ملکوتی او، این مرد راستین خدا و سرباز حسین(ع)، گلگون‏تر وشوق به شهادتش افزون‏تر می‏شد تا آنکه در حین «رقص چنین میانه میدان» از دو قسمت پای چپ زخمی شد. خون گرم او با خاک کربلای خوزستان درهم آمیخت و نقشی زیبا از شجاعت و عشق به شهادت و تلاش خالصانه در راه خدا آفرید و هنوز هم گرمی قطرات خون او گرمی‏بخش رزمندگان باوفای اسلام و سرخی خونش الهام‏بخش پیروزی نهایی و بزرگ آنان است.
با پای زخمی بر یک کامیون عراقی حمله برد. سربازان صدام از یورش این شیر میدان گریخته و او به کمک جوان چابک دیگری که خود را به مهلکه رسانده بود، به داخل کامیون نشست و با لبانی متبسم، دیگران را نوید پیروزی می‏داد.
خبر زخمی شدن سردار پرافتخار اسلام، در نزدیکی دروازة سوسنگرد، شور و هیجانی آمیخته با خشم و اراده و شجاعت در یاران او و سایر رزمندگان افکند که بی‏محابا به پیش تاختند و شهر قهرمان و مظلوم سوسنگرد و جان چند صد تن رزمندة مؤمن را از چنگال صدامیان نجات بخشیدند. دکتر چمران با همان کامیونی که خود را به بیمارستانی در اهواز رسانید و بستری شد، اما بیش از یک شب در بیمارستان نماند و بعد از آن به مقر ستاد جنگ‏های نامنظم و دوباره با پای زخمی و دردمند به ارشاد یاران وفادار خود پرداخت. جالب اینجا بود که در همان شبی که در بیمارستان بستری بود، جلسة مشورتی فرماندهان نظامی (تیمسار شهیدفلاحی، فرماندة لشگر 92، شهید کلاهدوز، مسئولین سپاه و سرهنگ محمد سلیمی که رئیس ستاد او بود)، استاندار خوزستان و نمایندة امام در سپاه پاسداران (شهیدمحلاتی) در کنار تخت او در بیمارستان تشکیل شد و درهمان حال و همان شب، پیشنهاد حمله به ارتفاعات الله‏کبر را مطرح کرد.
آغاز حرکت مجدد:
به رغم اصرار و پیشنهاد مسئولین و دوستانش، حاضر به ترک اهواز و ستاد جنگ‏های نامنظم و حرکت به تهران برای معالجه نشد و تمام مدت را در همان ستاد گذراند، در حالی که در کنار بسترش و در مقابلش نقشه‏های نظامی منطقه، مقدار پیشروی دشمن و حرکت نیروهای خودی نصب شده بود و او که قدرت و یارای به جبهه رفتن نداشت، دائماً به آنها می‏نگریست و مرتب طرح‏های جالب و پیشنهادات سازنده در زمینه‏های مختلف نظامی، مهندسی و حتی فرهنگی ارائه می‏داد. کم‏کم زخم‏های پای او التیام می‏یافت و او دیگر نمی‏توانست سکون را تحمل کند و با چوب زیربغل به پا خاست و بازهم آمادة رفتن به جبهه شد.
به دنبال نبرد بیست و هشتم صفر (پانزدهم دی‏ماه 59) که منجر به شکست قسمتی از نیروهای ماشد و فاجعة هویزه به بار آمد، دیگر تاب نشستن نیاورد، تعدادی از رزمندگان شجاع و جان بر کف را از جبهه فرسیه انتخاب کرد و با چند هلیکوپتر که خود فرماندهی آنها را بر عهده داشت، با همان چوب زیربغل دست به عملی بی‏سابقه و انتحاری زد. او در حالی که از درد جنگ به خود می‏پیچید و از ناراحتی می‏خروشید، آمادة حمله به نیروهای پشت جبهه و تدارکاتی دشمن در جاده جفیر به طلایه شد که به خاطر آتش شدید دشمن، هلیکوپترها نتوانستند از سد آتش آنها از منطقه هویزه بگذرند و حملة هوایی دشمن هلیکوپترها را مجبور به بازگشت ساخت که وی از این بازگشت سخت ناراحت و عصبانی بود.
دیدار امام امت:
بالاخره در اسفند ماه 59 چوب زیربغل را نیز کنار گذاشت و با کمی ناراحتی راه می‏رفت و همراه با هم‏رزمانش از یکایک جبهه‏های نبرد در اهواز دیدن کرد.
پس از زخمی شدن، ‌اولین‏بار، برای دیدار با امام امت و عرض گزارش عازم تهران شد. به حضور امام رسید و حوادثی را که اتفاق افتاده بود و شرح مختصر عملیات و پیشنهادات خود را ارائه داد. امام امت(ره) پدرانه و با ملاطفت خاصی به سخنانش گوش می‏داد، او و همة رزمندگان را دعا می‏کرد و رهنمودهای لازم را ارائه می‏داد.
دکتر چمران از سکون و عدم تحرکی که در جبهه‏ها وجود داشت دائماً رنج می‏برد و تلاش می‏کرد که با ارائه پیشنهادات و برنامه‏های ابتکاری حرکتی بوجود آورد و اغلب این حرکت‏ها را توسط رزمندگان شجاع و جان‏برکف ستاد نیز عملی می‏ساخت. او اصرار داشت که هرچه زودتر به تپه‏های الله‏اکبر و سپس به بستان حمله شود و خود را به تنگ چزابه که نزدیکی مرز است، رسانده تا ارتباط شمالی و جنوبی نیروهای عراقی و مرز پیوسته آنان قطع شود. بالاخره در سی‏ویکم اردیبهشت ماه سال شصت، با یک حملة‌ هماهنگ و برق‏آسا، ارتفاعات الله‏اکبر فتح شد که پس از پیروزی سوسنگرد بزرگترین پیروزی تا آن زمان بود. شهید چمران به همراه رزمندگان شجاع اسلام در زمرة اولین کسانی بود که پای به ارتفاعات الله‏اکبر گذاشت؛ درحالی که دشمن زبون هنوز در نقاطی مقاومت می‏کرد. او و فرماندة شجاعش ایرج رستمی، دو روز بعد، با تعدادی از جان برکفان و یاران خود توانستند با فداکاری و قدرت تمام تپه‏های شحیطیه (شاهسوند) را به تصرف درآوردند، درحالی که دیگران در هاله‏ای از ناباوری به این اقدام جسورانه می‏نگریستند.
پس از پیروزی ارتفاعات الله‏اکبر، اصرار داشت نیروهای ما هرچه زودتر، قبل از اینکه دشمن بتواند استحکاماتی برای خود ایجاد کند، به سوی بستان سرازیر شوند که این کار عملی نشد و شهیدچمران خود طرح تسخیر دهلاویه را با ایثار و گذشت و فداکاری جان بر کف ستاد جنگ‏های نامنظم و به فرماندهی ایرج رستمی عملی ساخت.
فتح دهلاویه، در نوع خود عملی جسورانه و خطرناک و غرورآفرین بود. نیروهای مؤمن ستاد پلی بر روی رودخانة کرخه زدند، پلی ابتکاری و چریکی که خود ساخته بودند. از رودخانه عبور کردند و به قلب دشمن تاختند و دهلاویه را به یاری خدای برگ فتح کردند. این اولین پیروزی پس از عزل بنی‏صدر از فرماندهی کل قوا بود که به عنوان طلیعة پیروزی‏های دیگر به حساب آمد.
در سی‏ام خردادماه سال شصت، یعنی یک‏ماه پس از پیروزی ارتفاعات الله‏اکبر، در جلسة فوق‏العاده شورایعالی دفاع در اهواز با حضور مرحوم آیت‏الله اشراقی شرکت و از عدم تحرک وسکون نیروها انتقاد کرد و پیشنهادات نظامی خود، از جمله حمله به بستان را ارائه داد.
این آخرین جلسة شورایعالی دفاع بود که شهیدچمران در آن شرکت داشت و فردای آن روز، روز غم‏انگیز و بسیار سخت و هولناکی بود.
به سوی قربانگاه:
در سحرگاه سی‏ویکم خردادماه شصت، ایرج رستمی فرمانده منطقه دهلاویه به شهادت رسید و شهید دکترچمران به شدت از این حادثه افسرده و ناراحت بود. غمی مرموز همه رزمندگان ستاد، بخصوص رزمندگان و دوستان رستمی را فرا گرفته بود. دسته‏ای از دوستان صمیمی او می‏گریستند و گروهی دیگر مبهوت فقط به هم می‏نگریستند. از در و دیوار، ‌از جبهه و شهر، بوی مرگ و نسیم شهادت می‏وزید و گویی همه در سکوتی مرگبار منتظر حادثه‏ای بزرگ و زلزله‏ای وحشتناک بودند. شهیدچمران، یکی دیگر از فرماندهانش را احضار کرد و خود او را به جبهه برد تا در دهلاویه به جای رستمی معرفی کند و در لحظة حرکت وی، یکی از رزمندگان با سادگی و زیبایی گفت: «همانند روز عاشورا که یکایک یاران حسین(ع) به شهادت رسیدند، عباس علمدار او (رستمی) هم به شهادت رسید و اینک خود او همانند ظهر عاشورای حسین(ع) آمادة حرکت به جبهه است.»
همة‌ اطرافیانش هنگام خروج از ستاد با او وداع می‏کردند و با نگاه‏های اندوه‏بار تا آنجا که چشم می‏دید و گوش می‎‏شنید، او و همراهانش را دنبال می‏کردند و غمی مرموز و تلخ بر دلشان سنگینی می‏کرد.
دکتر چمران، شب قبل در آخرین جلسة مشورتی ستاد، یارانش را با وصایای بی‏سابقه‏ای نصیحت کرده بود و خدا می‏داند که در پس چهرة ساکت و آرام ملکوتی او چه غوغا و چه شور و هیجانی از شوق رهایی، رستن از غم و رنج‏ها، شنیدن دروغ و تهمت‏ها و دم‏برنیاوردن‏ها و از شوق شهادت برپا بود. چه بسیار یاران باوفای او به شهادت رسدیه بودند و اینک او خود به قربانگاه می‏رفت. سال‏ها یاران و تربیت‏شدگان عزیزش در مقابل چشمانش و در کنارش شهید شدند و او آنها را بر دوش گرفت و خود در اشتیاق شهادت سوخت، ولی خدای بزرگ او را در این آزمایش‏های سخت محک می‏زد و می‏آزمود، او را هر چه بیشتر می‏گداخت و روحش را صیقل می‏داد تا قربانی عالیتری از خاکیان را به ملائک معرفی نماید و بگوید: انی اعلم مالاتعلمون. «من چیزهایی می‏دانم که شما نمی‏دانید.»
به طرف سوسنگرد به راه افتاد و در بین راه مرحوم آیت‏الله اشراقی و شهید تیمسار فلاحی را ملاقات کرد. برای آخرین‏بار یکدیگر را بوسیدند و بازهم به حرکت ادامه داد تا به قربانگاه رسید. همة رزمندگان را در کانالی پشت دهلاویه جمع کرد، شهادت فرمانده‏شان، ایرج رستمی را به آنها تبریک و تسلیت گفت و با صدایی محزون و گرفته از غم فقدان رستمی، ولی نگاهی عمیق و پرنور و چهره‏ای نورانی و دلی والامال از عشق به شهادت و شوق دیدار پروردگار، گفت: «خدا رستمی را دوست داشت و برد و اگر ما را هم دوست داشته باشد، می‏برد.»
خداوند ثابت کرد که او را دوست می‏دارد و چه زود او را به سوی خود فراخواند.
شهـادت:
سخنش تمام شد، با همة رزمندگان خداحافظی و دیده‏بوسی کرد، به همة سنگرها سرکشی نمود و در خط مقدم، در نزدیک‏ترین نقطه به دشمن، پشت خاکریزی ایستاد و به رزمندگان تأکید کرد که از این نقطه که او هست، دیگر کسی جلوتر نرود، چون دشمن به خوبی با چشم غیرمسلح دیده می‏شد و مطمئناً دشمن هم آنها را دیده بود. آتش خمپاره که از اولین ساعات بامداد شروع شده بود و علاوه بر رستمی قربانی‏های دیگری نیز گرفته بود، باریدن گرفت و دکتر چمران دستور داد رزمندگان به سرعت از کنارش متفرق شوند واز هم فاصله بگیرند. یارانش از او فاصله گرفتند و هر یک در گودالی مات و مبهوت در انتظار حادثه‏ای جانکاه بودند که خمپاره‏ها در اطراف او به زمین خورد و با اصابت یکی از خمپاره‏های صدامیان، یکی از نمونه‏های کامل انسانی که مایة‌ مباهات خداوند است، یکی از شاگردان متواضع علی(ع) و حسین(ع)، یکی از عارفان سالک راه حق و حقیقت و یکی از ارزشمندترین انسان‏های علی‏گونه و یکی از یاران باوفای امام‏خمینی(ره) از دیار ما رخت بربست و به ملکوت اعلی پیوست.
ترکش خمپارة دشمن به پشت سر دکتر چمران اصابت کرد و ترکش‏های دیگر صورت و سینة دو یارش را که در کنارش ایستاده بودند، شکافت و فریاد و شیون رزمندگان و دوستان و برادران باوفایش به آسمان برخاست. او را به سرعت به آمبولانس رساندند. خون از سرش جاری بود و چهرة ملکوتی و متبسم و در عین‏حال متین و محکم و موقر آغشته به خاک و خونش، با آنکه عمیقاً سخن‏ها داشت، ولی ظاهراً دیگر با کسی سخن نگفت و به کسی نگان نکرد. شاید در آن اوقات، همانطوری که خود آرزو کرده بود، حسین(ع) بر بالینش بود و او از عشق دیدار حسین(ع) و رستن از این دنیای پر از درد و پیوستن به روح، به زیبایی، به ملکوت اعلی و به دیار مصفای شهیدان، فرصت نگاهی و سخنی با ما خاکیان را نداشت.
در بیمارستان سوسنگرد که بعداً به نام شهید دکترچمران نامیده شد، کمک‏های اولیه انجام شد و آمبولانس به طرف اهواز شتافت، ولی افسوس که فقط جسم بی‏جانش به اهواز رسید و روح او سبکبال و با کفنی خونین که لباس رزم او بود، به دیار ملکوتیان و به نزد خدای خویش پرواز کرد و ندای پروردگار را لبیک گفت که: «ارجعی الی ربک راضیه مرضیه»
از شهادت انسان‏ساز سردار پرافتخار اسلام، این فرزند هجرت و جهاد و شهادت و اسوه حرکت و مقاومت، نه تنها مردم اهواز و خوزستان بلکه امت مسلمان ایران و شیعیان محروم لبنان به پا خاستند و حتی ملل مستضعف و زاده دنیا غرق در حسرت و ماتم گردیدند.
امواج خروشان مردم حق‏شناس ما، خشمگین از این جنایت صدام و اندوهبار و اشک‏آلود،‌ پیکر پاک او را در اهواز و تهران تشییع کردند که «انالله و انّاالیه راجعون.»
بلی، این‏چنین زندگی سراسر تلاش و مبارزة خالصانه و عارفانه در راه خدای او آغاز گشت و این‏چنین در کربلای خوزستان در جهاد و نبرد رویاروی علیه باطل، حسین‏گونه به خاک شهادت افتاد و به ملکوت اعلی عروج کرد و به آرزوی دیرین خود که قربانی شدن عاشقانه در راه خدا بود، نایل گشت. خدایش رحمت کند و او را با حسین(ع) و شهدای کربلا محشور گرداند.
والسلام علی من‏اتبع‏الهدی

ترتیب تولد و شخصیت - فرزند چندم خانواده هستید؟

ترتیب تولد و شخصیت - فرزند چندم خانواده هستید؟

آیا فکر می کنید اینکه فرزند چندم خانواده باشید، می تواند بر شکل گیری شخصیت شما تاثیر گذار باشد؟ این مقاله را با ما دنبال کنید تا به همه چیز در این رابطه پیببرید!

- تک فرزندان

نقاط مثبت: این افراد همان ها هستند که دنیا را متحول می کنند. افرادی تکلیف-گرا، مرتب و منظم، با وجدان و وظیفه شناس، و بسیار قابل اطمینان می باشند. آنها عاشق واقعیت، افکار و اندیشه ها، و جزئیات هستند. و از قبول مسئولیت های مختلف واهمه ای ندارند.

نقاط منفی: یکی از خصیصه های منفی این افراد سرسختی و خشونت شدید آنهاست. کمی کینه ای و پرتوقع هستند و معمولاً از قبول اشتباهاتشان سر باز میزنند.  به هیچ وجه انتقادپذیر نیستند. در برابر دیگران افرادی بسیار حساس و نفوذ پذیرند که احساساتشان خیلی زود جریحه دار می شود.   


-  فرزندان اول خانواده

نقاط مثبت:  آنها ذاتاً فرمانده به دنیا آمده اند. احتمالاً رئیس جمهورها، فضانوردان و مدیرعاملین همه فرزندان اول خانواده هستند. فکر می کنند که همیشه حق و اولویت در هر کاری با آنهاست. فرزندان اول به دو دسته تقسیم می شوند: پرورش دهندگان افراد مطیع یا متحول کنندگانی سلطه جو. هر دو یکسان هستند فقط از متدهای مختلفی استفاده می کنند. معمولاً فرزندان اول خانواده، افرادی ایرادگیر، مشکل پسند، و دقیق هستند و عاشق توجه به جزئیات مسائلند. افرادی وقت شناس، منظم، و با کفایتند که دوست دارند همه چیز به بهترین نحو انجام شود. از مسائل غافلگیر کننده نیز به هیچ وجه خوششان نمی آید.

نقاط منفی:  معمولاً این افراد کمی بداخلاق، ترشرو بی احساس به نظر می آیند. گه گاه به خاطر زورگویی و فشاری که بر سایرین می آورند، تهدید کننده و رعب آور هستند. چون فکر می کنند که همیشه حق با آنهاست و فقط خودشان همه چیز را می دانند، به دیگران اطمینان کمی دارند. ریاست مآب، ایرادگیر و نسبت به اشتباهات حساس و نکته سنج هستند.


-  فرزندان وسط خانواده

نقاط مثبت:  فرزندان وسطی، افرادی خانواده دوست هستند که دیگران از بودن با آنها لذت می برند. مهمترین نیاز آنها، آرام نگاه داشتن اقیانوس پرتلاطم زندگی است و شعار آنها "آرامش به هر قیمتی" است. اینها افرادی بسیار آرام و بی سر و صدا، شیرین و دوست داشتنی هستند و شنوندگان خوبی به شمار می روند. مهارت زیادی در حل مشکلات دارند چون همیشه هر دو جنبه ی یک مشکل را بررسی می کنند و دوست دارند همه را خوشحال کنند. همین مسئله باعث می شود که مشاوران و میانجیگران خوبی باشند.

نقاط منفی:  نسبت به فرزندان اول خانواده، احساس سلطه گری کمتری دارند، اما دوست دارند همه آنها را ستایش کرده و دوست بدارند—یا حداقل با آنها احساس شادی و خوشبختی کنند. از آنجا که سعی در راضی نگاه داشتن همه دارند، ممکن است به افرادی وابسته تبدیل شوند. نمی توانند خوب تصمیم بگیرند تا جایی که باعث رنجاندن دیگران می شود. همچنین برای شکست و اشتباهات دیگران، خود را سرزنش می کنند.


- فرزندان آخر خانواده

نقاط مثبت:  افرادی شاد و سرزنده اند که این شادی و سرخوشی را با خود همه جا می برند و دیگران را نیز از آن بهره مند می کنند. مهارت های مردمی آنها بسیار قوی است و عاشق این هستند که دیگران را با حرف ها و کارهایشان سرگرم کنند. هیچ کس برای آنها غریبه نیست و به سرعت با همه صمیمی می شوند. افرادی برونگرا هستند که از وجود دیگران انرژی می گیرند. از ریسک کردن واهمه ای ندارند.

نقاط منفی:  خیلی زود خسته می شوند. از طرد شدن واهمه داشته و افق توجهاتشان کوتاه است. افرادی خود گرا هستند. معمولاً به خاطر توقعات غیر واقعیشان از رابطه، که تصور می کنند در همه ی رابطه ها باید همیشه خوشی و خنده برقرار باشد، رابطه های زیادی را به فنا می دهند. اما نمی دانند که عمر چنین رابطه هایی بسیار کوتاه است.