کاوش

***جستجو های من***

کاوش

***جستجو های من***

یاری

دوش در حال گناهی بودیم در اوج غفلت و ننگ ابدی می بودیم

هر دمان در غفلت وتاریکی و  ننگ یاد آن بار خدایی بودیم

از گناهم سیر و  از ان ننگ ابدی بیزار شدم

طنابی انداخت پاره شد  و من شرمنده  شدم "نجیری روی نفس م انداخت"

یاد ان روز بخیر که عزیزم در ان گوشه هستی "فروغ" می سرود "مرا ز زورقی زابر ها زساج ها ......" نامش" تولدی دیگر" بود

مرا از اوج فلاکت به زمین می اورد

از تمام تیرگی های رهایم کرد و مرگ به چشمانم تداعی می کرد

تا صبح تا بامداد با من بود  اذان شد و در نمازم با من بود

عجب!! خدا زنجیری دارد! عجب کیش و فدایی هایی دارد نامش فاطمه هست  و عجب نوائی دارد!

حال دانستی که چرا  من فرشته ام و فرشتگان می خواهم

در اوج می مانم و در زمین می میرم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد